نتایح جستجو

چشم...شما بباف من هر روز دوبار میام من می خواما....باز نگی نشد و نمیشه رنگشم...سرمه ای و سفید و طوسی دستت درد نکنه خوشگل ببافیا;)

[IMG] آخی تو هم مثل من دانشگاهت یه شهر دیگه ست الهی...خیلی سخته اینجا امروز از صبح یه بارون خیلی ناز داره میاد جات خالی:gol:

والا اگه معصوم جودیه...حتما منم جولیام:w05: بابت غیبتام نمیشه ولی مو بیارم:w05: من به این خوبی...واسه من نبافی واسه کی می خوای بافی:question: نمی خوام....:w05:

سلام دکی جان:gol: درسته شما هم دکتری...هم دکترای ادبیات داری...هم مهندس...فکر کنم عکاسم بودی...(واقعا خسته نباشی):w24: ولی با این همه مشغله دلت میاد به من سر نزنی:w05: کلاغا میگن به شدت مشغولی و جدیدا دیگه فهرست و منابع کتابارو می خونی...خودشون که خیلی وقته تموم شده:w16: خسته نباشی:w02: شاد و...

اخه.... نازی....زیاد سخت نگیر ,سخت تر میشه:lol: مثل من باش امتحان دارم...اما چون حوصله ی درس خوندن ندارم...اومدم باشگاه به همین سادگی:w05:

به به.... عنوانو ببین تبریک میگم خانومی:gol::gol: مثل اینکه تو این باشگاه فقط من به هیچ دردی نمی خورم....:w05: بازم مبارک باشه:gol: ببینم یعنی برای من شال گردن و کاه نمی بافی:w00: من که دوست دارم:w16::w05:

سلام عزیز....خاطره های خوب فراموش نمیشه...[IMG] ممنون گلم...نفسی میاد شما خوبی؟با درسا چیکار میکنی....؟:whistle:

کاش میشد .....

سرگرم خواندن کتابی بودم که میمانی ناخوانده به اتاقم آمد.خرمگسی که نمی دانم چگونه از این جا سر در آورده بود...از آن خرمگس ها هم بود.مدام بالا و پایین می رفت و از خودش صدا در می آورد.خواستم نادیده اش بگیرم ولی نشد.آرامشم را بر هم زده بود... نمی دانم چرا حس کردم حال این خرمگس چقدر به ما ادمیان...

می گریزیم و فرار میکنیم از تنهایی و تنها بودن...و به دنبال کسی هستیم که این خلوت خویش را با او قسمت کنیم.اینگونه اغاز می شود دوستی هایمان...همه برای فرار از شبح خوفناک تنهایی است که با دیگری هستیم....چه رابطه کثیفی... اغلب با یک سلام شروع می شود و این سلام اغاز یک فریب است.بیشتر و بیشتر همدیگر...

گریس جان من برم....از صبح درگیر بودم...برم دمی بیاسایم...:w05: کاری نداری خانومی:gol::gol: کلی خوشحال شدم باهات حرف زدم;):gol:

هر طور خودت دوست داری...من شخصیتهای منفی یادم نمی مونه(اینو گفتم نگی الزایمر داره...آخه هنوزم یادم نیومده):w05: خوب ممول من چطوره...دلم براش تنگ شده

گریس کیه؟من نمیشناسم.... ممول مگه نبود....همون دختر کوچیکه.... ؟؟؟؟

چه زیبا بود...ممنون هستی جان...ممنون:gol:

هر چی من میگم تو حرف خودتو بزن:w00:...معصوم شاگردمه تو دفاع از حقوق خانوما مثلا ما فمنیستیم...اونوفت به من بگی نیک..مردم چی میگن:w00: بهتر بگردی دنبال دو شخصیت دختر:w16: آهان فهمیدم من دختر مهربون...معصومم memolخوبه؟:lol: نگو نه......:w05:

ای بابا ...من این هادی و هدی یادم نیست..تو از آق بابا میگی... حالا چرا من نیک باشم...به خدا من دخترم...من نیکو دیگه باشه;) این یانگومم که اینجاست به به...

نمی دونم چی بگم خوب نیستم اما بهتر مثل همیشه بگم خوبم تا نپرس چرا...چون خودم نمی دونم خستم....خسته........... بی خیال ...باز من قات زدم میگم آرامش جان حالا نمیشه من هدی باشم...معصوم هادی آخه من از هدی هم خوشم نمیاد اینهمه شخصیت کارتونی مثلا دیو و دلبر:w02: من میشم دلبر معصومم دیو یا شرک...معصوم...

سلام به عزیز دل خودم:gol::lol: فدای تو بشم اشکالی نداره گلم امان از دست این سایت که ارامش نذاشته برای ما:w05: خوبی خانوم گل خوش میگذره؟؟؟:w16:

سلام خانومی ماشالله همیشه هستی خسته نباشی دلم برات تنگ شده بود خوبی؟

شرمنده قضیه این هدی و هادی چیه؟؟؟