روزي آوردند مولانصرالدين رفت به شهري و اون بردنش بالا منبره و رو به مرد كرد گفت اي مرد ميدانيد ميخواهم چه بگويم مردم گفتن نه..مولا گفت من براي مردمي كه نميدانند چيزي نمي گويم...
فراداش اومد باز رفت بالا منبره دوباره رو به مردم كرد و گفت اي مرد ميدانيد چه ميخواهم بگويم مردم گفتن بله مي...