حالا پسرک زیر نور ملایم قرمزرنگی که در تاریک نیمهشب از داخل راهرو تیغه زده بود روی تخت و امتداد داشت تا چشمان بستهی دخترک٬ خیره شده بود به لبهایی که میطلبیدند و خواب بودند و خاموش و ولی میطلبیدند. قول داده بود بخوابد. همان اول شب که دخترک گونهاش را بوسید و در قرمز ملایم راهرو رفت و محو...