نتایح جستجو

سلام، ممنون بابت عکسه. [IMG]

به اینجا مراجعه کنید.

سلام مجدد، کنکورها تا سال 83 یا 84 اصلاً جواب ندارن و جوابی که کتاب ها زدن، جواب خود مولف هستش نه جواب سازمان سنجش. من کنکور سال 80 رو دارم، جواب نداره. می تونید اگر تهران هستید یه سر برید انقلاب تا از این بابت مطمئن بشید. در مورد سوالاتتون: 1- سوال نسبت منظری: اگر نمودار صفحه 171 کتاب صدرایی...

سلام، من برای شما توی اینترنت دنبال کتاب در این مورد گشتم اما کتابی که لینک دانلودش توی اینترنت باشه پدا نکردم.بهترین منبع در این مورد جستجوی توی گوگل هستش.

سلام، سیستم بالستیک و طراحی گلوله؟ یعنی گلوله ای می خواید شلیک کنید که پرواز بالستیک داشته باشه؟ شاید هم منظورتون از گلوله، موشکه؟ کدوم یکی؟ :question: در مورد سیستم بالستیک، می تونم بهتون کتاب های انگلیسی معرفی کنم اما اگه مرجع فارسی می خواید، کتاب "مقدمه ای بر طراحی موشک" انتشارات دانشگاه...

[IMG]

[IMG] ريز مي بينمت، داداش! [IMG] خوبي حاجي جون؟

سلام، ممنون از شما بابت دعوتتون و داستان هاي قشنگي كه گفتيد. ايشالله هر چه زودتر برادرتون سلامتي كامل پيدا كنن. يا علي

راست يا دروغ به نظر شما فرقي مي كنه؟ فكر مي كنيد چند نفر از بمي ها مي دونستن كه امشب كه سرشون رو بذارن رو بالش، فردا بلند نمي كنن؟ چند نفر ما هستيم كه مطمئنيم سال 2012 رو مي بينيم؟ چرا آدم براي آينده خودش برنامه ريزي نكنه، چون طبق يه پيش بيني ممكنه سال 2012 آخر دنيا باشه؟ خوب، اومديم و سال 2012...

هي، معتاد! مسنجر من درسته. يه چكي بكن مسنجرت رو. [IMG] [IMG]

شب همتون به خير! خوش گذشت. يا علي

ما چقدر فقیر هستیم....! روزی یک مرد ثروتمند٬ پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که درآنجا زندگی می کنند چقدر فقیر هستند. آن دو یک شبانه روز در خانه ی محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر٬ مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟ پسر پاسخ داد...

چگونگی ماه عسل چگونگی ماه عسل گویند: پسری قصد ازدواج داشت. پدرش گفت: بدان ازدواج سه مرحله دارد. مرحله اول ماه عسل است كه در آن تو صحبت می‌كنی و زنت گوش می‌دهد. مرحله دوم او صحبت می‌كند و تو گوش می‌كنی، اما مرحله سوم كه خطرناكترین مراحل است و آن موقعی است كه هر دو بلند بلند داد می‌كشید و...

آینـه آینـه چراغ امشب رو من روشن مي كنم: چندین سال پیش بود . ما در یک خانواده خیلی فقیر در یک ده دور افتاده به نام "روکی" ، توی یک کلبه کوچك زندگی می کردیم . روزها در مزرعه کار می کردیم و شبها از خستگی خوابمان می برد. کلبه ما نه اتاقی داشت، نه اسباب و اثاثیه ای، نه نور کافی . از برداشت محصول...

اوه، اوه! نگار خانم شما هم خشني ها! :eek:

بچه ها، ببخشيد من جواب همتون رو نمي دم، اين اينترنت و اينها رو دادن بخش خصوصي، ديگه چيزيش به ما نميرسه! امشب و ديشب هم كه تركوندن. به هر حال، هنوز بساط داستان به راهه؟

سلام به همه ي كرسي نشينان! خوبيد همگي ايشالله؟

نكته اش، سگه س يا دختره؟ هان!

[IMG]

برو بخواب! نصف شبه. [IMG]