در انتهای هر سفر
در آیینه
دار و ندار خویش را مرور می کنم
این خاک تیره ی زمین
پاپوش پای خسته ام
این سقف کوتاه آسمان
سرپوش چشم بسته ام
اما خدای دل!
در آخرین سفر
در آیینه
بجز دو بیکرانه ی کران
بجز زمین و آسمان
چیزی نمانده است
گم گشته ام کجا؟؟!
ندیده ای مرا؟؟
حسین پناهی