نتایح جستجو

سلامت باشید ممنون شبتون بخیر

خواهش میکنم اصلا قابل شما رو نداره مهمون باشید;)

در این زمانه در اين زمانه هيچ‌كس خودش نيست كسي براي يك نفس خودش نيست همين دمي كه رفت و بازدم شد نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نيست همين هوا كه عين عشق پاك است گره كه خود با هوس خودش نيست خداي ما اگر كه در خود ماست كسي كه بي‌خداست، پس خودش نيست دلي كه گرد خويش مي‌تند تار، اگرچه قدر يك مگس، خودش نيست...

نه نداریم

سلام ممنون بابت درخواستت امیدوارم دوست خوبی باشم موفق باشی:gol:

11 اسفند تا 21 اسفند - درخت لیمو ترش ( شک و تردید ) با هوش و سخت کوش است و آنچه را زندگی به او می دهد می پذیرد. البته بعد از آنکه سعی می کند شرایط بد را به خوب تغییر بدهد. از فشارهای عصبی نفرت دارد. از مسافرت و تعطیلات کوتاه لذت میبرد. ممکن است خشن به نظر بیاید اما واقعاً روحی لطیف دارد...

سلام عزیزم ممنون بابت درخواستت موفق باشی:gol:

حسرت پرواز ديري‌است از خود، از خدا، از خلق دورم با اين‌همه در عين بي‌تابي صبورم پيچيده در شاخ درختان، چون گوزني سرشاخه‌هاي پيچ‌درپيچ غرورم هر سوي سرگردان و حيران در هوايت نيلوفرانه پيچكي بي‌تاب نورم بادا بيفتد سايه‌ي برگي به پايت باري، به روزي روزگاري از عبورم از روي يكرنگي شب و روزم يكي شد...

تقصير عشق بود باران گرفت نيزه و قصد مصاف کرد آتش نشست و خنجر خود را غلاف کرد گويي که آسمان سر نطقي فصيح داشت با رعد سرفه هاي گران سينه صاف کرد تا راز عشق ما به تمامي بيان شود با آب ديده آتش دل ائتلاف کرد جايي دگر براي عبادت نيافت عشق آمد به گرد طايفه ي ما طواف کرد اشراق هر چه گشت ضريحي دگر نيافت...

در این زمانه در اين زمانه هيچ‌كس خودش نيست كسي براي يك نفس خودش نيست همين دمي كه رفت و بازدم شد نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نيست همين هوا كه عين عشق پاك است گره كه خود با هوس خودش نيست خداي ما اگر كه در خود ماست كسي كه بي‌خداست، پس خودش نيست دلي كه گرد خويش مي‌تند تار، اگرچه قدر يك مگس، خودش نيست...

در این زمانه در اين زمانه هيچ‌كس خودش نيست كسي براي يك نفس خودش نيست همين دمي كه رفت و بازدم شد نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نيست همين هوا كه عين عشق پاك است گره كه خود با هوس خودش نيست خداي ما اگر كه در خود ماست كسي كه بي‌خداست، پس خودش نيست دلي كه گرد خويش مي‌تند تار، اگرچه قدر يك مگس، خودش نيست...

در این زمانه در اين زمانه هيچ‌كس خودش نيست كسي براي يك نفس خودش نيست همين دمي كه رفت و بازدم شد نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نيست همين هوا كه عين عشق پاك است گره كه خود با هوس خودش نيست خداي ما اگر كه در خود ماست كسي كه بي‌خداست، پس خودش نيست دلي كه گرد خويش مي‌تند تار، اگرچه قدر يك مگس، خودش نيست...

در این زمانه در اين زمانه هيچ‌كس خودش نيست كسي براي يك نفس خودش نيست همين دمي كه رفت و بازدم شد نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نيست همين هوا كه عين عشق پاك است گره كه خود با هوس خودش نيست خداي ما اگر كه در خود ماست كسي كه بي‌خداست، پس خودش نيست دلي كه گرد خويش مي‌تند تار، اگرچه قدر يك مگس، خودش نيست...

در این زمانه در اين زمانه هيچ‌كس خودش نيست كسي براي يك نفس خودش نيست همين دمي كه رفت و بازدم شد نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نيست همين هوا كه عين عشق پاك است گره كه خود با هوس خودش نيست خداي ما اگر كه در خود ماست كسي كه بي‌خداست، پس خودش نيست دلي كه گرد خويش مي‌تند تار، اگرچه قدر يك مگس، خودش نيست...

در این زمانه در اين زمانه هيچ‌كس خودش نيست كسي براي يك نفس خودش نيست همين دمي كه رفت و بازدم شد نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نيست همين هوا كه عين عشق پاك است گره كه خود با هوس خودش نيست خداي ما اگر كه در خود ماست كسي كه بي‌خداست، پس خودش نيست دلي كه گرد خويش مي‌تند تار، اگرچه قدر يك مگس، خودش نيست...

در این زمانه در اين زمانه هيچ‌كس خودش نيست كسي براي يك نفس خودش نيست همين دمي كه رفت و بازدم شد نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نيست همين هوا كه عين عشق پاك است گره كه خود با هوس خودش نيست خداي ما اگر كه در خود ماست كسي كه بي‌خداست، پس خودش نيست دلي كه گرد خويش مي‌تند تار، اگرچه قدر يك مگس، خودش نيست...

در این زمانه در اين زمانه هيچ‌كس خودش نيست كسي براي يك نفس خودش نيست همين دمي كه رفت و بازدم شد نفس ـ نفس، نفس ـ نفس خودش نيست همين هوا كه عين عشق پاك است گره كه خود با هوس خودش نيست خداي ما اگر كه در خود ماست كسي كه بي‌خداست، پس خودش نيست دلي كه گرد خويش مي‌تند تار، اگرچه قدر يك مگس، خودش نيست...

[/URL]

نه تو می مانی و نه اندوه و نه هیچیک از مردم این آبادی ... به حباب نگران لب یک رود قسم، و به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت، غصه هم می گذرد، آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند ... لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز.

[/URL][/URL]