نتایح جستجو

  1. ghazal.

    فدات شم نانازی:heart::heart:

    فدات شم نانازی:heart::heart:
  2. ghazal.

    [IMG]

    [IMG]
  3. ghazal.

    نه............گناه داله اخه خب تخم مرغا خودن به چشماش:surprised:

    نه............گناه داله اخه خب تخم مرغا خودن به چشماش:surprised:
  4. ghazal.

    رد پای احساس ...

    آمـدی جــانـم به قربــانـــت ولـی حالا چرا ؟ ----- بی وفا،بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چــرا ؟ نوشدارویی و بعد از مرگ ســهراب آمــــدی ----- ســـنگدل این زودتـر می خواســتی حالا چـــرا ؟ عمر ما ار مهـلت امروز و فـردای تو نیســــت ----- مـن که یـــک امـــروز مهـــمان توام فــردا چــرا ؟...
  5. ghazal.

    اره...:smile: [IMG]

    اره...:smile: [IMG]
  6. ghazal.

    چشمای پسره...:smile:

    چشمای پسره...:smile:
  7. ghazal.

    هوووووووووووم......این شام خوردن داره تخم مرغ با طعم....:w42:

    هوووووووووووم......این شام خوردن داره تخم مرغ با طعم....:w42:
  8. ghazal.

    خیلییییییییییییییییییییییی بامزه بود اجی............:w15:

    خیلییییییییییییییییییییییی بامزه بود اجی............:w15:
  9. ghazal.

    سلام خواهش میکنم:gol:

    سلام خواهش میکنم:gol:
  10. ghazal.

    رد پای احساس ...

    اینجا زمین است زمین گرد است توی که مرا دور زدی فردا به خودم خواهی رسید حال وروزت دیدنی نه سرودنیست..
  11. ghazal.

    رد پای احساس ...

    فقط برای یک بار ! مرا در افسون مبهم یک دروغ … شناور کن ! سر به گوش من بگذار ..! و آرام بگو :دوستت دارم….!
  12. ghazal.

    [IMG]

    [IMG]
  13. ghazal.

    [IMG]

    [IMG]
  14. ghazal.

    [IMG]

    [IMG]
  15. ghazal.

    [IMG]

    [IMG]
  16. ghazal.

    [IMG]

    [IMG]
  17. ghazal.

    رد پای احساس ...

    ین روزها خســــته ام!از دوری ، از جاده های بی عبـــــوری که تو را به من نمی رساند ، این روزها سخت محتاجــــم ، محتاج وجود تو محتاج داشتنت...
  18. ghazal.

    رد پای احساس ...

    مَـטּ هـر روز و هـر لحظـﮧ نگرانت مے شوم ڪـﮧ چـﮧ مے ڪُنے ؟ ڪُجایے ؟ در چـﮧ حالے ؟ پـنـجـره اُتـاقـم را بـاز مے ڪُنم و فـریـاد مے زنـم تنهـاییـت بـراے مَـטּ غُصـه هـایـت بـراے مَـטּ هـمـﮧ بُـغـض ها و اشڪهایـت بـراے مَـטּ تـღـو فـقـط بـخـنـد آنقـدر بـلـند تـا مَـטּ هـم بشـنوم صـداے خـنـده هـایـت را...
  19. ghazal.

    گفتگوهای تنهایی

    من اگر برخیزم...! آه مگذار دستان من آن اعتمادي كه به دستان تو دارد به فراموشيها بسپارد. آه مگذار كه مرغان سپيد دستت، دست پر مهر مرا سرد و تهي بگذارد من چه ميگويم ، آه...
  20. ghazal.

    گفتگوهای تنهایی

    نمره ي سهراب نوزده بود! سالها رو در روي رؤيا و رايانه زمزمه كردم و كسي صداي مرا نشنيد! تنها چند سايه ي سر براه، همسايه ي صداي من بودند! گفتم: دوستي و دشمني را با يك دال ننويسيد! گفتم: كتاب ِ تربيت ِ شگ و تربيت ِ كودك را در يك قفسه نگذاريد! گفتم: دهاتي حرف ِ بدي نيست! گفتم : تمام اين سالها صادق...
بالا