نتایح جستجو

  1. ghazal.

    :biggrin:

    :biggrin:
  2. ghazal.

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    میخواهم خودم باشمدر باغ دیوانه خانه ای قدم می زدم که جوانی را سرگرم خواندن کتاب فلسفه ای دیدم. منش و سلامت رفتارش- با بیماران دیگر تناسبی نداشت.کنارش نشستم و پرسیدم: "اینجا چه می کنی ؟" با تعجب نگاهم کرد. اما دید که من از پزشکان نیستم. پاسخ داد:" خیلی ساده پدرم که وکیل ممتازی بود.می خواست راه...
  3. ghazal.

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    دشتی پر از گل سرخیک حکیم سالخورده‌ی چینی از دشتی پر از برف رد می‌شد که به زنی برخورد که گریه می‌کرد. حکیم پرسید: - شما چرا گریه می‌کنید؟ - چون به زندگی‌ام فکر می‌کنم، به جوانی‌ام، به آن چهره‌ی زیبایی که در آینه می‌دیدم و مردی که دوستش داشتم. این از رحمت خدا به دور است که به من توانایی به خاطر...
  4. ghazal.

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي همين ، تمام روز اور ا زير نظر گرفت. متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ، مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به...
  5. ghazal.

    مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي...

    مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي همين ، تمام روز اور ا زير نظر گرفت. متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ، مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به...
  6. ghazal.

    مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي...

    مردي صبح از خواب بيدار شد و ديد تبرش ناپديد شده . شك كرد كه همسايه اش آن را دزديده باشد ، براي همين ، تمام روز اور ا زير نظر گرفت. متوجه شد كه همسايه اش در دزدي مهارت دارد ، مثل يك دزد راه مي رود ، مثل دزدي كه مي خواهد چيزي را پنهان كند ، پچ پچ مي كند ،آن قدر از شكش مطمئن شد كه تصميم گرفت به...
  7. ghazal.

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    دیری ست که ما معتکف دیر مغانیم رندیم و خراباتی و فارغ ز جهانیم... چون کاسه شکستیم نه پر ماند و نه خالی بی‌کیسه‌ی بازار چه سود و چه زیانیم... شیریم سر از منت ساطور کشیده قصاب غرض را نه سگ پای دکانیم پروانه‌ای از شعله ما داغ ندارد هر چند که چون شمع سراپای زبانیم هشیار شود هر که در این میکده...
  8. ghazal.

    گفتگو با خدا(::: مناجات نامه :::)

    در خاموشی شب بلبل بانگ برداشت و آواز شبانه اش به عرش خداوند رسید خدا نغمه بلبل را شنید و به پاداش آن در قفسی زرینش کرد و به او روح نام داد از آن پس مرغ روح در قفس تن زندانی است ولی همچنان گاه و بیگاه نوای دلپذیرش را سر میدهد گوته
  9. ghazal.

    رد پای احساس ...

    دیگر بر کاغذ ابریشمین اشعار موزون نمی نویسم و آنها را در قاب زرین نمی گیرم زیرا دیرگاهی است نغمه های جانسوز خویش را بر خاک بیابان می نویسم تا با دست باد به هر سو پراکنده شود ولی اگر باد خط مرا با خود ببرد روح سخنم را که بوی عشق می دهد جایی نتواند بُرد روزی می رسد که دلداده ای از این سرزمین...
  10. ghazal.

    رد پای احساس ...

    كی رفته ای ز دل كه تمنا كنم تو را؟ كی بوده ای نهفته كه پیدا كنم تو را؟ غیبت نكرده ای كه شوَم طالب حضور پنهان نگشته ای كه هویدا كنم تو را با صد هزار جلوه برون آمدی كه من با صد هزار دیده تماشا كنم تو را چشم به صد مجاهده آیینه ساز شد تا من به یك مشاهده شیدا كنم تو را بالای خود در آینـﮥ چشم من...
  11. ghazal.

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای...

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای عمیق حفر نمود زمانی که این پوشش جوانی غرور آمیز را به صورت لباس ژنده و کم ارزش درآورد اگر از تو پرسیدند آن همه زیبایی تو کجا شدند آن همه خزانه با ارزش روزهای نشاط و جوانی کجا رفتند اگر بگویی در گودی...
  12. ghazal.

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای...

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای عمیق حفر نمود زمانی که این پوشش جوانی غرور آمیز را به صورت لباس ژنده و کم ارزش درآورد اگر از تو پرسیدند آن همه زیبایی تو کجا شدند آن همه خزانه با ارزش روزهای نشاط و جوانی کجا رفتند اگر بگویی در گودی...
  13. ghazal.

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای...

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای عمیق حفر نمود زمانی که این پوشش جوانی غرور آمیز را به صورت لباس ژنده و کم ارزش درآورد اگر از تو پرسیدند آن همه زیبایی تو کجا شدند آن همه خزانه با ارزش روزهای نشاط و جوانی کجا رفتند اگر بگویی در گودی...
  14. ghazal.

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای...

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای عمیق حفر نمود زمانی که این پوشش جوانی غرور آمیز را به صورت لباس ژنده و کم ارزش درآورد اگر از تو پرسیدند آن همه زیبایی تو کجا شدند آن همه خزانه با ارزش روزهای نشاط و جوانی کجا رفتند اگر بگویی در گودی...
  15. ghazal.

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای...

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای عمیق حفر نمود زمانی که این پوشش جوانی غرور آمیز را به صورت لباس ژنده و کم ارزش درآورد اگر از تو پرسیدند آن همه زیبایی تو کجا شدند آن همه خزانه با ارزش روزهای نشاط و جوانی کجا رفتند اگر بگویی در گودی...
  16. ghazal.

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای...

    وقتی چهل زمستان پیشانی تو را از همه طرف احاطه و محاصره کرد و در کشتزار جمال تو چین و شیارهای عمیق حفر نمود زمانی که این پوشش جوانی غرور آمیز را به صورت لباس ژنده و کم ارزش درآورد اگر از تو پرسیدند آن همه زیبایی تو کجا شدند آن همه خزانه با ارزش روزهای نشاط و جوانی کجا رفتند اگر بگویی در گودی...
  17. ghazal.

    شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط...

    شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید طنین نام مرا موریانه خواهد خورد مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم مرا...
  18. ghazal.

    شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط...

    شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید طنین نام مرا موریانه خواهد خورد مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم مرا...
  19. ghazal.

    شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط...

    شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید طنین نام مرا موریانه خواهد خورد مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم مرا...
  20. ghazal.

    شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط...

    شعاع درد مرا ضرب در عذاب کنید مگر مساحت رنج مرا حساب کنید محیط تنگ دلم را شکسته رسم کنید خطوط منحنی خنده را خراب کنید طنین نام مرا موریانه خواهد خورد مرا به نام دگر غیر از این خطاب کنید دگر به منطق منسوخ مرگ می خندم مگر به شیوه ی دیگر مرا مجاب کنید در انجماد سکون ، پیش از آنکه سنگ شوم مرا...
بالا