سفر که می روی دلتنگ می شوم..
ورد می خوانم و به تمام چاله های بین راه فوت می کنم
تا کور شوند و ترا نبینند!
به تمام دره های دهان باز کرده فوت می کنم
تا لال شوند و صدایت نکنند!
به تمام سراب های روئیده بر کف جاده فوت می کنم
تا بساطشان را از چشم های خسته ات جمع کنند!
درختها را می بوسم تا سایه...