لحظه های دلتنگی ام ...
من .....خاطره به خاطره .....مرور میکنم اوای درونم را ...
سکوت میکنم ...عاشقانه هایم را ...
سکوت میکنم نگاهم را ...
وتنها ورق های دفترم را با سکوت دلم ......نگاهم ....احساسم .....مینویسم.......
مانی
[IMG]
و تو هیچ وقت نفهمیدی که این سطر ها همگی نشانه بودند
که تو را به استیصال کسی زیر خاکستر سیگارش برسانند
تو چه می*دانی که فوت کوزه گری این شاعر ناتمام، لبخند تو بود؟
نه
تو هیچ وقت نخواهی فهمید که این شب ها چه طور گذشتند
زندگی چون گل سرخی است٬
پر از خار٬ پر از برگ٬ پر از عطر لطیف
یادمان باشد اگر گل چیدیم
عطر و خار و گل و برگ
همه همسایه دیوار به دیوار همند
__________________
کنارم که هست
زمان هم مثل من دستپاچه میشود
عقربه ها دوتا یکی میپرند
اما همین که میرود
تاوان دستپاچگی های ساعت را هم من باید بدهم
جانم را میگیرند ثانیه های
بی او