نتایح جستجو

  1. !/!

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    ناراحت شدی negar1213 ؟
  2. !/!

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    مررررررررررررررررررررررررررررررررررررررگ
  3. !/!

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    مردي در کنار ساحل دورافتاده اي قدم مي‌زد. مردي را در فاصله دور مي بيند که مدام خم مي‌شود و چيزي را از روي زمين بر مي‌دارد و توي اقيانوس پرت مي‌کند. نزديک تر مي شود، مي‌بيند مردي بومي صدفهايي را که به ساحل مي­افتد در آب مي‌اندازد. - صبح بخير رفيق، خيلي دلم مي­خواهد بدانم چه مي­کني؟ - اين صدفها...
  4. !/!

    نه// /

    نه// /
  5. !/!

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    خوب بخوابی
  6. !/!

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    اوهوم سلام خوبی شما؟
  7. !/!

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    دعا کردن ما فایده نداره تو نمره خوب نمیاری خوب بخوابی
  8. !/!

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    چون تو داری میری
  9. !/!

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    برو شب بخیر
  10. !/!

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    يك بنده خدايي ، كنار اقيانوس قدم ميزد و زير لب، دعايي را هم زمزمه ميكرد. نگاهى به آسمان آبى و درياى لاجوردين و ساحل طلايى انداخت و گفت: - خدايا ! ميشود تنها آرزوى مرا بر آورده كنى؟ ناگاه، ابرى سياه، آ سمان را پوشاند و رعد و برقى درگرفت و در هياهوى رعد و برق، صدايى از عرش اعلى بگوش رسيد كه...
  11. !/!

    بیا زیر کرسی تا قصه های قدیمی رو واست تعریف کنم

    دو خط موازي زاييده شده اند پسركي در كلاس درس آنها را روي كاغذ كشيد آن وقت دو خط موازي چشمانشان به هم افتاد و در همان يك نگاه قلبشان تپيد و مهر يكديگر را در سينه جاي دادند خط اولي نگاه پرمعنا به خط دومي كرد و گفت : ما مي توانيم زندگي خوبي داشته باشيم .... خط دومي از هيجان لرزيد خط اولي : .... و...
بالا