یکی را دوست میدارم ولی افسوس اوهرگز نمی داند
نگاهش میکنم شاید بخواند از نگاه من که او را دوست میدارم
ولی افسوس او هرگز نگاهم را نمی خواند
به برگ گل نوشتم من که او را دوست میدارم
ولی افسوس او گل:gol:رابه زلف کودکی آویخت تا او را بخنداند.
دوست دارم نقاش بشم یه رنگ نیلگون واسه آسمونهامون بکشم یه رنگ سرخ بر دل قلبهامون بکشم دوست دارم نقاش بشم یه خط سیاه بر سر دشمنی بکشم یه خط نارنجی واسه رنگ خونه ها یه خط بنفش واسه افکارمون دوست دارم نقاش بشم به هر کس یه رنگ بدم و بهش درست نشون دادن عشقرو یاد بدم
دوست دارم نقاش بشم یه رنگ نیلگون واسه آسمونهامون بکشم یه رنگ سرخ بر دل قلبهامون بکشم دوست دارم نقاش بشم یه خط سیاه بر سر دشمنی بکشم یه خط نارنجی واسه رنگ خونه ها یه خط بنفش واسه افکارمون دوست دارم نقاش بشم به هر کس یه رنگ بدم و بهش درست نشون دادن عشق رو یاد بدم