که یاد ابر و ابریشم و عشق میافتم. خوب یادم هست از بهشت که
آمدم،
تنم از نور بود و پَر و بالم از نسیم. بس که لطیف بودم، توی مشت دنیا
جا نمیشدم.
اما ...
زمین تیره بود. کدر بود، سفت بود و سخت.
دامنم به سختیاش گرفت و دستم به تیرگیاش آغشته...