نتایح جستجو

  1. eksir

    مشاعره با سخنان بزرگان

    مردم اشتباهات زندگی خود را روی هم می ریزند و از آنها غولی به وجود می آورند که نامش تقدیر است
  2. eksir

    به نفر قبلیتون یه شعر هدیه بدین

    بخوان به نام گل سرخ، در صحاری شب، که باغ ها همه بیدار و بارور گردند
  3. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    این تویی در آن طرف، پشت میله ها رها این منم در این طرف، پشت میله ها اسیر
  4. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    در کوی تو مستانه می‌افتم و می‌خیزم دلداده و دیوانه می‌افتم و می‌خیزم من مست و پریشانم می نالم و می مویم مدهوش ز پیمانه می‌افتم و می‌خیزم
  5. eksir

    شعر نو

    دیر گاهی است در این تنهایی رنگ خاموشی در طرح لب است بانگی از دور مرا می خواند لیک پاهایم در قیر شب است رخنه ای نیست دراین تاریکی در و دیوار به هم پیوسته سایه ای لغزد اگر روی زمین نقش وهمی است ز بندی رسته نفس آدم ها سر به سر افسرده است
  6. eksir

    غزل و قصیده

    یک روز به شیدایی ، در زلف تو آویزم زان دو لب شیرینت ، صد شور بر انگیزم ● گر قصد جفا داری اینک من واینک سر ور راه وفاداری ، جان در قدمت ریزم ● بس توبه و پرهیزم ، کز عشق تو باطل من بعد بدان شرطم کز توبه بپرهیزم ● سیم دل مسکینم در خاک درت گم شد خاک سر هر کویی بی فایده می بیزم ● در شهر به...
  7. eksir

    مشاعره با شعر سعدی

    یار باید که هر چه یار کند بر مراد خود اختیار کند زینهار از کسی که در غم دوست پیش بیگانه زینهار کند
  8. eksir

    غزل و قصیده

    مهر خوبان دل دین از همه بی پروا برد رخ شطرنج نبرد آنچه رخ زیبا برد ● تو مپندار که مجنون سر خود مجنون گشت از سمک تا به سُهایش کشش لیلا برد ● من به سر چشمه خورشید نه خود بردم راه ذره ای بودم مهر تو مرا بالا برد ● من خسی بی سرو پایم که به سیل افتادم او که می رفت مرا هم به دل دریا برد ● جام صهبا به...
  9. eksir

    بهترین شعری رو که دوست داری چیه؟

    تا صورت زیبای تو از پرده عیان شد یک باره پری از نظر خلق نهان شد ● گر مطرب عشاق تویی رقص توان کرد ور ساقی مشتاق تویی مست توان کرد ● گیسوی دلاویز تو زنجیر جنون گشت بالای بلا خیز تو آشوب جهان شد ● نقدی که به بازار تو بردیم تلف گشت سودی که ز سودای تو کردیم زیان شد ● جان از الم...
  10. eksir

    رباعی و دو بیتی

    هر گه که نظر بر گل رویت فکنم خواهم که چو نرگس مژه بر هم نزنم ور بی‌تو میان ارغوان و سمنم بنشینم و چون بنفشه سر برنکنم
  11. eksir

    اشعار و نوشته هاي عاشقانه

    روزگاری شد و کس مرد ره عشق ندید حالیا چشم جهانی نگران من و توست گر چه در خلوت راز دل ما کس نرسید همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست
  12. eksir

    خودتو با یه شعر وصف کن...!

    دلی دارم که بی محنت دمی نیست خوشا بیدردی و شوریده رنگی که گویا خوشتر از آن عالمی نیست
  13. eksir

    شعر نو

    از تهی سرشار، جویبارِ لحظه ها جاری ست . چون سبوی تشنه کاندر خواب بیند آب ، و اندر آب بیند سنگ دوستان و دشمنان را می شناسم من زندگی را دوست دارم ؛ مرگ را دشمن. وای،امّاـ با که باید گفت این؟ـمن دوستی دارم که به دشمن خواهم از او التجا بردن. جویبارِ لحظه ها جاری ست.
  14. eksir

    داستان هاي كوتاه

    فروشگاه(مینی طنز) ياد اون روزها به خير! وقتى من بچه بودم، مادرم يک تومن به من مى‌داد و مرا به فروشگاه مى‌فرستاد و من با ٣ کيلو سيب‌زمينى، دو بسته نان، سه پاکت شير، يک کيلو پنير، يک بسته چاى و دوازده تا تخم‌مرغ به خانه برمى‌گشتم. اما الان ديگه از اين خبرها نيست. همه جا توى فروشگاه‌ها دوربين...
  15. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  16. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  17. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  18. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  19. eksir

    [IMG]

    [IMG]
  20. eksir

    [IMG]

    [IMG]
بالا