بـیـا ای آشــنـا دیـگـر کـه دلـتـنـگـم ز بـیـگـانـه
رهــا کـن روح بـیـتـابـم از ایــن دنـیـای دیـوانـه
نـمـانـده طاقتی جـانـا بـیـا دردم تـو درمـان کن
که دل از خـنـجـر یـاران شـده صـدبـاره ویرانه
فـنـا شـد عـمر بی حاصل بیا طرحی ز نو شاید
که عمری بر خطا رفتم به مسجد یا که میخانه
شـدم در...