زن كشاورزي بيمار شد . كشاورز به سراغ يك راهب بودايي رفت و از او خواست براي سلامت زنش دعا كند . راهب دست به دعا برداشت . از خدا خواست همه بيماران را شفا دهد . ناگهان كشاورز دعاي او را قطع كرد و گفت:" صبر كنيد! از شما خواستم براي زنم دعا كنيد و شما داريد براي همه مريض ها دعا مي كنيد ؟! "
راهب...