ه من نگاه کن
درست به چشم هایم
می دانم که تازه از زیر چتر برگشته ای
می دانم که وقت نمی کنی دلت برایم تنگ شود
ولی من از دلتنگی تمام وقت ها برگشته ام
حالا که آمده ای
اتاق رو به رفتن است
ما به میهمانی دورترین کتابهای جهان می رویم
تو را و مرا
به قضاوت آسمان می گذارم
و چترم را به...
جایی به من بدهید
دورترین دلتنگی آدمی با من است
گفته بودم
روزی باران دریا را خیس خواهد کرد
و تلخ ترین روز ماه خواهدرسید
و تلخ ترین
تبخیر
آسمان را سیاه خواهد کرد
جایی به من بدهید
تمام دلتنگی آسمان با من است
گفته بودم
شبی ماه آب خواهد شد
و تمام پنجره ها غریب
و زمین تنها خواهد مرد...
هنوز هم پنجره تخيلم
به آسمان پاک نگاهت
گشوده مي شود
هنوز هم لحظه هايم
به اميد ديدار تو
سپري مي شود
هنوز هم ديدگانم
از دوري تو
باراني است
هنوز هم گوشهايم
صداي تو را
برايم زمزمه مي کند
و دلم هنوز
به شوق رسيدن
به تو مي طپد...