آره دیگه دایجون استار بوده[IMG]
پدربزرگ استار پسر منه[IMG]همون که قبلا مامانم بود گفدم عاطفه مادری نداش از گرسنگی به مامان پری پناه بردم دنگی یا همون dondi[IMG]
واااااااااااااااااااااااااااااااه دایی پاااااااااااااااااااااااااااااااایه[IMG]دایی هم نوتلا خوره؟[IMG]دایی یه بستنی فروشی تو پارک آب و...
:biggrin:واااااااااااااااای نگا خوبه پا نشدیم بار و بندیل ببندیم بریم خودمونو با گشنگی و تشنگی به کشتن بدیمشیلی چجوریه؟اونجا اشتباه تایپی نباشه بیست و چهار ساعته روزه داری کنیم
من خواسدم فرار کنم ولی دیر شده بود توپ از رو درخت پرت شد بغلم ولی توپ نبود که بگو چی بود![IMG]یه بچه فسقلی گلوله ملوله که پیچیده بودنش تو پارچه تو لونه پرنده ها رو درخت بود یه پرنده برش داشته بوده برده بوده واسه خودش دیگه مامان پری دلسوزی کرد مامانیشو به عهده گرف[IMG]بعد که مامان فاطیمای ما رف...
خیلی غم انگیزه دایی سروش:biggrin:
مامان فاطیما رف دنبال سرنوشتش دیگه سرنوشتشو به من ترجیح داد :redface:
مامان پری من بهترین مامان دنیاس گل سرسبد مامانای باجگاس[IMG]
مامان واقعی واقعی استارم نبوده که[IMG]من یه بار داستانشو تعریف کردم برا خود استارم[IMG]
یه روز من و آجی سانازم قبل اینکه مامان...
وااااای اصا حواسم به بحث خوابالویی نبوود وگرنه حالا حالاها نمیذاشتمش:biggrin:سرعت عمل نیس که ماشالا:biggrin: من هنو نذاشته بودم تو چجوری دیدی:surprised:
همش گرسنه میموندم[IMG]خیلی شکموعه همه غذا ها رو خودش میخورد[IMG]تازه زورم میکرد برا اونم من غذا درس کنم[IMG]
ولی مامان استار خیلی مهربون بود همش براش غذاهای خوشمزه درس میکرد[IMG] همش باهاش مهربون بود[IMG]
منم به فکر دزدیدن مامانش افتادم[IMG]
تو رو هم همینطوری دزدیدم[IMG]
من همیشه به استور زور گفدم[IMG]
تازه مامانشم دزدیدم[IMG]
اول اولش من خودم یه مامان داشدم مامان فاطیما دیده بودیش؟دندونپزشکی میخوند[IMG]بدون بابا با مشقت زیاد بزرگمون میکرد[IMG]میگف باباتون ترکمون کرده رفده[IMG]
مامان خوبم بود ولی یه روز از خواب بلند شدم دیدم اونم ترکم کرده[IMG] رفده بود دنبال...