مرسی از لطفتون. خب ایشون گله مند بود که چرا من این مدت مکررا میرفتم ملاقاتش و میگفت که احتمال داشته پدرشون منو ببینه. البته من حواسم کاملا جمع بود به این قضیه. خب ایشون عادت داره این مدلی حرف بزنه. من دلم نیومد وخامت حالش رو تو این مدت بهش یادآوری کنم. من خودم دیدم که روی تخت افتاده بود و علائم...