نتایح جستجو

چه زود داری میری... دلم برات تنگ میشه... بوس...

تو تب داری؟

کسی گفت میخوام برم:surprised::surprised::D

اعتماد به نفس ت منو کشته:biggrin: من که ی بار متاهل شدم... برو خدا همراهت:D

مثل تو بشه که خدا رحم کنه:D من تا ابجی مهسا نره نمیرم:D

:eek: چرا عمه؟؟؟ خدا نصیب شما هم بکنه... ی دونه از اون ادم حسابیاش:D

اهان... . . . خدا صبر بده:D

خوازیه طرف بااون مشغوله متوجه نشدم؟؟؟ راستشو بخوای اره... به خصوص اینکه دختر باشه... موهاش رو خرگوشی ببندم:D

جدی؟ خوش به حالش:D یعنی اینقدر مشغوله که به طور کلی ما را فراموش کرد؟؟؟

چرا باشگاه نمیاد؟؟؟؟

بیخیال... راستی چه خبر از ساحل؟؟؟

من گفتم رفت تو شناسنامه!!!؟

تو نمیشناسیش... شناسنامه ای نبود...

داشتم طلاقش دادم:(

حالا اگه اصرار میکنه و خودش هم ی جوری با خانمم کنار میاد حرفی نیس... دوست ندارم دل بچه مردمو بشکنم:D

بهش بگو من متاهلم و قصد ازدواج ندارم... میخوام ادامه تحصیل بدم:D

مهسا این دختر (اواتارت) چرا اینطوری منو میبینه:surprised::D

:w15::w15::w15: حرفت خیلی جالب بود... چون خودم... افرین به تو;)

نمیخوام ناامیدت کنم... ولی به قل استاد یاس... حقیقت برات تلخه عین ته خیار... الان اگه تو شبیه این اوتارت باشه حاضر نیستم س دقیقه هم باهات صحبت کنم... از این دخترای که زیاد ارایش میکنن بدم میاد...

خوب چون که من از تو خوشگلترم:D