نتایح جستجو

  1. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  2. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  3. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  4. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  5. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  6. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  7. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  8. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  9. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  10. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  11. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  12. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  13. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  14. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  15. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  16. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  17. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  18. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  19. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
  20. koruosh

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا...

    آسمان بار امانت نتواست کشید قرعه ی کار به نام من من دیوانه زدند... با هستی انسان، عشق پیدا شد، که انسان جلوه گاه عشق باشد و عشق همچون ودیعه ای به انسان سپرده شد، زیرا که آسمان با همه ی عظمت و شوکت، این بار امانت را نمی توانسته و نمیتواند بر دوش بکشد، پس قرعه ی کار بر دوش و گریبان داشتن...
بالا