قبل از عید رفته بودیم عروسی یکی از آشناهای دور! نشسته بودم روی صندلی، بی خیال برای خودم میوه پوست می گرفتم که یهو دیدم عروس و داماد با فیلمبردار بالای سرم ایستادن و به مامان خوش آمد می گفتن. منم یه لحظه هول شدم:D
به جای اینکه بگم خوشبخت بشین و مبارک باشه یا هر چیزی مثل اینا، گفتم خیلی خوش...