گل و سنگ
گل در حالی که گلبرگ هایش را به سمت پایین سنگی که ریشه هایش در زیر آن قرار گرفته بودند حرکت می داد گفت:تو خیلی سخت و محکمی، باران باید تو را نرم می ساخت اما تو همچنان سخت و محکم این جا ایستاده ای و در حالی که مواد معدنی و کلسیم زیادی ذخیره داری جلوی راه آب رودخانه را گرفته ای تا به...
گل و سنگ
گل در حالی که گلبرگ هایش را به سمت پایین سنگی که ریشه هایش در زیر آن قرار گرفته بودند حرکت می داد گفت:تو خیلی سخت و محکمی، باران باید تو را نرم می ساخت اما تو همچنان سخت و محکم این جا ایستاده ای و در حالی که مواد معدنی و کلسیم زیادی ذخیره داری جلوی راه آب رودخانه را گرفته ای تا به ما...
گل و سنگ
گل در حالی که گلبرگ هایش را به سمت پایین سنگی که ریشه هایش در زیر آن قرار گرفته بودند حرکت می داد گفت:تو خیلی سخت و محکمی، باران باید تو را نرم می ساخت اما تو همچنان سخت و محکم این جا ایستاده ای و در حالی که مواد معدنی و کلسیم زیادی ذخیره داری جلوی راه آب رودخانه را گرفته ای تا به ما...
سلام به همه بر و بچه های گل کنکوری 95.
خوبه که از الان پیگیر هستین و دارین نرم نرم شوع میکنید. فقط حواستون باشه که جوری پیش برید که خدای نکرده توی طول مسیر خسته نشید و جا نزنید.
کنکور مثل دوی ماراتونه نه دوی صد متر، پس نفس و انرژیتون رو حساب شده و با برنامه ریزی صرف کنید تا بتونید تا آخرش پیش...
نه شرکت که خواهم کرد. اون رو به شوخی گفتم.
آدم اگه بخواد بخاطر حرف و انتقاد دیگران پا پس بکشه که زندگی نمیشه کرد.
به قول شما همیشه همینه و اتفاقا من این تفاوت نظرات رو که میبینم برام جالبه و همیشه سعی کردم تا جایی که میشه مفید باشم و بتونم کمکی هرچند کم کنم.البته بنده خودمم در جایگاهی نیستم...
آهان خیلی هم خوب.
اتفاقا چند روز پیش نمیدونم کجا بود پوستر مسابقه رو دیدم.
راستش تو آرشیوم یه چندتایی عکس دارم اما دوست دارم یه کار تازه بتونم بدم ولی منتها این روزا یکم درگیریم زیاده خیلی فرصت نمیکنم دست به دوربین شم اونم واسه سوژه به این دقیقی و ظریفی.
ولی دیگه اگه نشد نهایتا از همون آرشیوم...
[IMG]
قصه غروب و دریا
من غروبی زرد و خستم كه ز تو خاليه دستم
عاشقم پاييزی از درد، دل به امواج تو بستم
تو يه عمره تب عشق و در نگاه من می بيني
ولی با صخره و ساحل باز به گفتگو می شينی
خورشيد طلايی من تو دلت همش می ميره
تن سرد آبی تو من و از خودم می گيره
كاش رو خاكستر قلبم تو يه روزی پا بذاری...
[IMG]
قصه غروب و دریا
من غروبی زرد و خستم كه ز تو خاليه دستم
عاشقم پاييزی از درد، دل به امواج تو بستم
تو يه عمره تب عشق و در نگاه من می بيني
ولی با صخره و ساحل باز به گفتگو می شينی
خورشيد طلايی من تو دلت همش می ميره
تن سرد آبی تو من و از خودم می گيره
كاش رو خاكستر قلبم تو يه روزی پا بذاری...
[IMG]
قصه غروب و دریا
من غروبی زرد و خستم كه ز تو خاليه دستم
عاشقم پاييزی از درد، دل به امواج تو بستم
تو يه عمره تب عشق و در نگاه من می بيني
ولی با صخره و ساحل باز به گفتگو می شينی
خورشيد طلايی من تو دلت همش می ميره
تن سرد آبی تو من و از خودم می گيره
كاش رو خاكستر قلبم تو يه روزی پا بذاری...
[IMG]
قصه غروب و دریا
من غروبی زرد و خستم كه ز تو خاليه دستم
عاشقم پاييزی از درد، دل به امواج تو بستم
تو يه عمره تب عشق و در نگاه من می بيني
ولی با صخره و ساحل باز به گفتگو می شينی
خورشيد طلايی من تو دلت همش می ميره
تن سرد آبی تو من و از خودم می گيره
كاش رو خاكستر قلبم تو يه روزی پا بذاری...
خدا بزرگه...
ان شاء الله که به حق همین روزهای عزیز و حضرت زهرا (س) به خیر بگذره و هرچه زودتر بهبودی کامل رو بدست بیارند.
توکلتون به خدا باشه. ما هم دعا میکنیم.
:gol: