زن گرفتم شدم ای دوست به دام زن اسیر من گرفتم تو نگیر
چه اسیری که ز دنیا شده ام یکسره سیر من گرفتم تو نگیر
بود یک وقت مرا با رفقا گردش و سیر
یاد آن روز بخیر
زن مرا کرده میان قفس خانه اسیر من گرفتم تو نگیر
یاد آن روز که آزاد ز غمها بودم
تک و تنها بودم
زن و فرزند ببستند مرا با...