نتایح جستجو

  1. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت بیست و هفتم : والسابقون قسمت بیست و هفتم : والسابقون قرآن رو برداشتم ... این بار نه مثل دفعات قبل ... با یه هدف و منظور دیگه ... چندین بار ترجمه فارسیش رو خوندم ... دور آخر نشستم ... و تمام خصلت های مثبت و منفی توش رو جدا کردم و نوشتم ... خصلت مومنین ... خصلت و رفتارهای کفار و منافقین...
  2. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت بیست و ششم : نماز شکر قسمت بیست و ششم : نماز شکر ایستاده بودم ... و محو اون حدیث قدسی ... چند بار خوندمش ... تا حفظ شدم ... عربی و فارسیش رو ... دونه های درشت اشک ... از چشمم سرازیر شده بود ... - چقدر بی صبر و ناسپاس بودی مهران ... خدا جوابت رو داد... این جواب خدا بود ... جعبه رو...
  3. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت بیست و پنجم : حبیب الله قسمت بیست و پنجم : حبیب الله گاهی عمق شک ... به شدت روی شونه هام سنگینی می کرد ... تنها ... در مسیری که هیچ پاسخگویی نبود ... به حدی که گاهی حس می کردم ... الان ایمانم رو به همه چیز از دست میدم ... اون روزها معنای حمله شیاطین رو درک نمی کردم ... حمله ای که داشتم...
  4. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت بیست و چهارم : انتظار قسمت بیست و چهارم : انتظار توی راه برگشت ... توی حال و هوای خودم بودم که یهو مادر صدام کرد ... - خسته شدی؟ ... سرم رو آوردم بالا ... - نه ... چطور؟ ... - آخه چهره ات خیلی گرفته و توی همه ... - مامان ... آدم ها چطور می تونن با خدا رفیق بشن؟ ... خدا صدای ما رو می...
  5. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت بیست و سوم : رفیق من می شوی؟ قسمت بیست و سوم : رفیق من می شوی؟ هر روز که می گذشت ... فاصله بین من و بچه های هم سن و سال خودم بیشتر می شد ... همه مون بزرگ تر می شدیم ... حرف های اونها کم کم شکل و بوی دیگه ای به خودش می گرفت ... و حس و حال من طور دیگه ای می شد ... یه حسی می گفت ... تو این...
  6. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت بیست و دوم : زمانی برای مرد شدن قسمت بیست و دوم : زمانی برای مرد شدن از روزه گرفتن منع شده بودم ... اما به معنای عقب نشینینبود ... صبح از جا بلند می شدم ... بدون خوردن صبحانه ... فقط یه لیوان آب ... همین قدر که دیگه روزه نباشم ... و تا افطار لب به چیزی نمی زدم ... خوراکی هایی رو هم که...
  7. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت بیست و یکم : فقط به خاطر تو قسمت بیست و یکم : فقط به خاطر تو اومد بیرون ... جدی زل زد توی چشمام ... - تو که هنوز بیداری ... هول شدم ... - شب بخیر ... و دویدم توی اتاق ... قلبم تند تند می زد ... - عجب شانسی داری تو .. بابا که نماز نمی خونه ... چرا هنوز بیداره؟ ... این بار بیشتر...
  8. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت بیستم : تو شاهد باش قسمت بیستم : تو شاهد باش یه ساعت قبل از اذان از جا بلند می شدم ... و می رفتم توی آشپزخونه کمک مادرم ... حتی چند بار ... قبل از اینکه مادرم بلند بشه ... من چای رو دم کرده بودم ... پدرم ، 4 روز اول رمضان رو سفر بود ... اون روز سحر ... نیم ساعت به اذان با خواب آلودگی...
  9. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت نوزدهم : چراهای بی جواب قسمت نوزدهم : چراهای بی جواب من سعی می کردم با همه تیپ ... و اخلاقی دوست بشم... بعضی رفتارها خیلی برام آزاردهنده بود ... اما به همه چیز، به چشم تمرین نگاه می کردم ... تمرین برای برقراری ارتباط ... تمرین برای قرار گرفتن در موقعیت های مختلف و برخوردهای متفاوت ...
  10. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت هجدهم : عزت از آن خداست ... قسمت هجدهم : عزت از آن خداست ... دفتر رو در آوردم و دادم دستش ... - آقا امانت تون ... صحیح و سالم ... خنده اش گرفت ... زنگ تفریح، از بلندگوی دفتر اسمم رو صدا زدن ... - مهران فضلی ... پایه چهارم الف ... سریع بیاد دفتر ... با عجله ... پله ها رو دو تا یکی...
  11. Phyto

    اگه تالار خودمون بود حلش می کردم! الان خودمم موندم به داستان بپردازم یا روی معرفت افزایی تکیه کنم

    اگه تالار خودمون بود حلش می کردم! الان خودمم موندم به داستان بپردازم یا روی معرفت افزایی تکیه کنم
  12. Phyto

    سلام عزیز دل برادر چطوری؟ راستش چون یه سیر پیوسته هست نمی خواستم از هم جدا باشه این تالار رو...

    سلام عزیز دل برادر چطوری؟ راستش چون یه سیر پیوسته هست نمی خواستم از هم جدا باشه این تالار رو انتخاب کردم که بازدید کننده بیشتری داشته باشه البته حق با شماست، نمیدونم شاید اگه بحث رو واردش نمی کردم بهتر بود (که البته در این صورت دیگه جاش اینجا نبود) ...
  13. Phyto

    دهه شصتی!

    سلام سید طاها ایمانی راوی و مصاحبه گر این داستان است شخصیت اصلی داستان تمایلی به فاش شدن هویت خود ندارد اصراری نیست شما بدونید داستان ها واقعیست، همین که از طریق این داستان برخی معارف احیا بشه کفایت می کنه به نظر من بد نیست اگه دوستان هم شرکت کنن و در مورد معارفی که در این داستان نهفته هست صحبت...
  14. Phyto

    برگشتنی هستی یا باز وارد غیبت میشی؟!

    برگشتنی هستی یا باز وارد غیبت میشی؟!
  15. Phyto

    ما هم دعا به جون شما صبح تا شب

    ما هم دعا به جون شما صبح تا شب
  16. Phyto

    به به چه عجب! چه می کنی؟ سوسکامم خوبن، سلام می رسونن

    به به چه عجب! چه می کنی؟ سوسکامم خوبن، سلام می رسونن
  17. Phyto

    زنگ تفریح ... گپ و گفت های خودمونی!

    داستان جذاب و واقعی: دهه شصتی! بخونید ضرر نمی کنید ...
  18. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت هفدهم : چشم ها را باید بست قسمت هفدهم : چشم ها را باید بست تا چشمم به آقای غیور افتاد ... بی مقدمه گفتم ... - آقا اجازه ... چرا به ما 20 دادید؟ ... ما که گفتیم تقلب کردیم ... آقا به خدا حق الناسه ... ما غلط کردیم ... تو رو خدا درستش کنید ... خنده اش گرفت ... - علیک سلام ... صبح شنبه...
  19. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت شانزدهم : نامه های بی شاید ... قسمت شانزدهم : نامه های بی شاید ... - با خودت فکر نکردی ... اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ... ترسیدم جواب بدم ... دوباره یکی، یه چیز دیگه بگه ... اما سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... یهو یاد حرف حضرت علی افتادم که روی دیوار مدرسه نوشته...
  20. Phyto

    دهه شصتی!

    قسمت پانزدهم : امتحان خدا یا ...؟ قسمت پانزدهم : امتحان خدا یا ...؟ - آقا نمیشه یه لحظه بیاید دم در؟ ... کارمون واجبه ... معلوم بود خسته و بی حوصله است ... - یا بگو ... یا در رو ببند و برو ... سرده سوز میاد ... چند لحظه مکث کردم ... - مهران ... خودت گند زدی و باید درستش کنی ... تا اینجا...
بالا