نتایح جستجو

  1. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  2. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  3. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  4. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  5. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  6. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  7. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  8. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  9. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  10. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  11. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  12. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  13. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  14. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  15. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  16. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  17. aria_survey87

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم...

    هنگامی كه آوازه كوچت بی محابا در دل شب می پيچد سكوت داغی است بر زبان سايه ها باز هم يادت شرری می شود بر قامت باران های اشک اين جا ميان غم آباد تنهايی به اميد احيای خاطره ای متروك روزها گريبان گير آفتابم و شب ها دست به دامن مهتاب نمی گويم فراموشم نكن هرگز...
  18. aria_survey87

    هنوز هم دلم تنگ می شود برای محض حرف زدنت و برای تکیه کلامهایت که نمی دانستی فقط کلام تو نبود...

    هنوز هم دلم تنگ می شود برای محض حرف زدنت و برای تکیه کلامهایت که نمی دانستی فقط کلام تو نبود من هم به آنها تکیه داده بودم . .
  19. aria_survey87

    خیلی زیبا بود و مفهومی ممنونم

    خیلی زیبا بود و مفهومی ممنونم
  20. aria_survey87

    ما را یک دل ز خوبان جدانیست ..... ولی صد حیف خوبان را وفا نیست ...... به دوستان دل سپردن کار...

    ما را یک دل ز خوبان جدانیست ..... ولی صد حیف خوبان را وفا نیست ...... به دوستان دل سپردن کار سهل است.....ز دوستان دل بریدن کار ما نیست....
بالا