نتایح جستجو

رفتی .....بی خداحافظ ....بی خبر ..بی صدا .... رفتی و من به انتظار معجزه نگاه دوباره ات ......اسمان را قسم به باران چشمان کوچه های منتظر گرفته ام .... صحنه رفتنت را ندیدم .....صدای پای رفتنت را نشنیدم ......و این مرا از تمام بی قراری ها کابوسیست از غم .... دیگر نیستی .....و از نبودنت دیگرهیچ...

رفتی .....بی خداحافظ ....بی خبر ..بی صدا .... رفتی و من به انتظار معجزه نگاه دوباره ات ......اسمان را قسم به باران چشمان کوچه های منتظر گرفته ام .... صحنه رفتنت را ندیدم .....صدای پای رفتنت را نشنیدم ......و این مرا از تمام بی قراری ها کابوسیست از غم .... دیگر نیستی .....و از نبودنت دیگرهیچ...

آاای آدم ها ... این ها که می نویسم ... یعنی ... چقدر زیاد دلم می خواهد ... کسی باشد ... بپرسد ... : "...

بار الها !!! از تو پوزش می خواهم كه به اصرار می خواستم اراده خودم بر زندگی من حاكم باشد؛ خدایا! اینك سكان زنگی توفان زده ام را به تو می سپارم؛ باشد كه نتیجه این اعتماد و توكل، آرامش باشد...

زندگی من .. دل به دل میگوید که دلدار کیست ...که صندوقچه ی اسرار خاطرات چیست ... دلم غوغای عشق است و بس .. مگر عاشقی کار دلدار نیست ؟ پس چرا تورادراین محفل رویایی زمزمه یار نیست ؟ من مملوء از هر چه احساس دلواپسی ..تو را میجویم وانتظارم را پایانی نیست .. کجایی یار من ؟...که من از احساس تو در...

روزی چند بار تمام میکنیم رابطه ای را که هنوز اغاز نشده و روزی چند بار دوباره اغاز میکنیم رابطه ای را که اصلا تمام نشده و این قصه قصه عاقلانه عاشق شدن ماست [IMG]

هرشب به خودم قول میدهم .... که ....فراموشت کنم .... وقتی عکست را میبینم ... تـــــــــــو را که نه ... قـــــــــــــولم را فراموش میکنم

کاش وقتی به تو دل بستم... انقدر محکمش نمیکردم... حالا که نیستی... من مانده ام و یک گره ی کور که با هیچ دندانی باز نمیشود...

[IMG]

تَــنهـایـــی تَــنـبـیهـــی اَستــــ ؛ بَــرای روزهـــــایِ دوستــــــ داشــتَـنِ تُــــو...

خــــــــــــدای من ! نه آن قدر پاکم که کمکــــم کنی و نه آن قدر بدم که رهـــایم کنی … میــــــــان این دو گمم ! هم خــــود را و هم تــــــو را آزار میدهم … هر چه قدر تلاش کردم نتوانستم آنـــــــــی باشم که تو خواستی … و هــــــرگز دوست ندارم آنی باشم که تو رهـــــــایم کنی … آنقدر...

خدايا! از تو ميخواهم، که مهرت را از طريق من و با گفتار و کردار من متجلي نمايي. کمکم کن، تا هرکاري را در زندگي، به آيين مهرباني و شادي مبدل کنم . اجازه بده، تا عشق را، به عنوان ماده ي سازنده زيباترين داستان، درباره آفرينش تو به کار ببرم.

دَســتانَت را که دور میـکُنی برایِ بر گَــشتَنَت ، ضَرَبـانِ نـا مُنظمِ قَـلب به کــُمَکَم می آیــَد ... محمد رضا صالحی

ﺗﻨﻔــــﺮ ؟! ﻧــــﮧ ! ﺑﻰ ﺗﻔــﺎﻭﺗــﻤــــ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﺯ ﺳﺮﺗــــم ﺯﻳـــﺎﺩﻯ ﺍﺳﺘـــ ...

خسته که باشی تنها چیزی که برایت می ماند نـــگاه کردن است... مـن در مقابل همه ی دنیا تنها نگاه میکنم! و لبـخند میزنم! هیچکس نمیداند در من چه میگذرد و همیـن بـرای لبخنـــد زدنـم کافیست...

از تنها بودنم راضی نیستم اما خوشحالم که با خیلی ها نیستم!

خَستِـﮧ شُدم بَس کِـﮧ دِلَم رَنجید و خَندیدَم..

زن هـرگـز نمی رود تـنهـا از آنـچـه کـه هـست ... دسـت می کـشـد !

خودم قبول دارم که کهنه شده ام ! آنقدر کهنه که می شود روی گرد و خاک تنم یادگاری نوشت... بنویس ولی بمان.........

فامیل دور :آقای مجری یه چیزی بگم اصن باورتون نشه، من بچه بودم... آقا مجری :خُب؟ فامیل دور :باورتون شد؟! آقای مجری :بله باورم شد! فامیل دور :چی جوری شما باورتون شد آقای مجری؟! من خودم باورم نمیشه! ( فامیل دور- کلاه قرمزیِ 92)