خسته و كوفته از دانشگاه ميرسم خانه..بدون فوت وقت سازم را برميدارم و راهي كلاس ميشوم..
دفتر را باز ميكنم و روي پايه ميگذارم..استاد وارد ميشود ساز را كوك ميكند و ميپرسد تمرين؟! ميگويم هيچ! اخمي ميكند و ميگويد شروع كن..درس جلسه ي پيش را با وقاحت تمام افتضاح برگزار ميكنم و زل ميزنم به استاد! سرش...