بــارهاضــربه زدی بــاز ولـــی خنـــدیــدم
بس که می خواستَمت درد نمی فهمیدم
تــا تـــرَک پشت تـرَک خــورد بر آیینــه دل
عاقبت خُــرد شدم در خـــودم و پاشیـدم
تـــو به هــر ذره آن عجــزِ مرا می دیــدی
من به هر تکه ولی عکس تو را می دیدم
نه ! ندارم گِله ای ازتو عزیـزم خوش باش
چون خودم سنگ تو...