امیر جان موقعی که این خبرو شنیدم اینقدر ناراحت شدم که بغض کردم.اصلا برام قابل تصور نبود که اون چهره شیرین با اون لبخندهای همیشگی که همیشه ازش امید میگرفتم نیرو میگرفتم حالا ناراحت باشه.هر روز سر نماز دعا میکردم حال پدرت خوب شه.همش انتظار میکشیدم بهم پیام بزنی بگی پدرم خوب شده:cry:
وقتی شنیدم...