جوراب هایم کو
چه کسی بود صدا زد: رضا؟
آشنا بود صدا مثل هوا با تن برگ
آیدا در خواب است
و نیلو و مرجی
و شاید همه مردم زشتستان
شب اردیبهشت به آرامی یک مرثیه از سر ثانیه ها میگذرد
و نسیمی خنک از حاشیه سبز پتو خواب مرا می روبد
بوی جوراب می اید
بالش من پر آواز لک لک هاست
صبح خواهد شد
و به این کاسه آب...