نتایح جستجو

  1. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  2. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  3. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  4. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  5. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  6. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  7. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  8. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  9. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  10. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  11. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  12. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  13. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  14. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  15. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  16. aria_survey87

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم...

    گریه کردم گریه هم این بار آرامم نکرد هرچه کردم ـ هر چه ـ آه انگار آرامم نکرد روستا از چشمِ من افتاد، دیگر مثلِ قبل گرمی آغوش شالیزار آرامم نکرد بی‌تو خشکیدند پاهایم کسی راهم نبرد دردِ دل با سایه‌ی دیوار...
  17. aria_survey87

    چه عجب مموش خانوم جواب منو داد با معرفت قضیه چیه دیگه خبر نمیگیری؟

    چه عجب مموش خانوم جواب منو داد با معرفت قضیه چیه دیگه خبر نمیگیری؟
  18. aria_survey87

    [IMG]

    [IMG]
  19. aria_survey87

    [IMG]

    [IMG]
بالا