نتایح جستجو

این اسکله شارجه هستش [IMG] این پل وسط دبی و شارجه [IMG]چ اینم دوتا عکس که از محیط هتل گرفتم.اما انقدر گیج و منگ شدم اونجا تنهایی که نکردم یه عکس با امید بگیرم:( [IMG] [IMG] اینجا محمد دستشو به سمت من اشاره کرد گفت دوربینت رو بیار پایین و عکس نگیر :D انقدر ویوش باحال بود مریم.طبقه اخر هتل...

بعله.گلابمه.به هر کی محبت کنه حسودیم میشه. حالا باید به رخم بکشی؟ چیه مگه تازه عکس پروفایلمو دیدی؟!!!!!!!!!

دورت بگردم گلابپاشم [IMG]

[IMG] [IMG] منم از اینا میخوام:(

مراقب لایه ازون باش سوراخش نکنی خوشبحالت.گلاب چه شکلک خوشکلی واست گذاشته

داغ دلم رو تازه کردی.من فقط 6 هفته مقدماتیش رو دیدم.بعد اون ماهوارمون رو جمع کردیم.بعدش که گذاشتیم تمام شبکه ها تنظیم شد بجز همون کانال.حتی رفتم دیش جدید خریدم.بازم هر کاری کردم نشد.تا مرز حاملگی هم پیش رفتم اما باز نشد:( اجرای خودمم که نشونش ندادم.اینم از خوش شناسی بنده بود.بین 200تا شرکت...

ما خودمون تخمه بادمجان رو بهت میفروختیم جانم.بعدشم برداشتش با ما بوده :D چش سفید حالا دیگه من شدم بی نزاکت؟ در ضمن من نوشته هایی که اسم نویسندش پاش باشه خوشم نمیاد.یعنی اگه خیلی هم خوب باشه از چشم میفته.نمیدونم چرا:D البته بجز مثلا ادمای بزرگ مثل شریعتی و گاندی و ... نه کلا نوشته هات چنگی به...

مرا ببوس روزهای سختی در پیش است بگذار تو را کمی پس‌انداز کنم! چه عجب.اخر یه جمله با احساس و باب دلم ازت دیدم

چه تـــلـــخ است با بــــغـــض بنویسی با خــنـــــده بخوانند اینو خیلی دوس داشتم بانو

سلام چطوری؟ کم پیداییا یعنی سمت پروفایل ما کمتر میایی دیگه

تو یکی از این عکسا نذار که اصلا بهت نمیاد اهل حس و عشق باشی تازشم به سنت نمیخوره مال این حرفا باشی :D

الان این عکسه یعنی چی؟ یعنی تو عاشقمی؟:D

تو آلبالوشم نمیتونی بکاری جانم چه برسه به بادمجونش. اتیکت میدونستم همونه فقط ربطش رو توی اینجا نفهمیدم!

جنس خودت رو کنار من نذارا.تو ناجنسی:D

نه اخه خب خداییش این چیه واسمون گذاشتی؟ دخترای مردم رو ببین اینم ببین من موندم واقعا این جنسش چرا اینجوریه دریغ از ذره ایی لطافت و احساس

الان بادمجون چه ربطی داشت اینجا؟ اتیکت چیه؟:D

خسته از بوسه ی شلاق،چیزی از تنم نمونده . . . من برم بخوابم مریم.بدجور خوابم میاد. شبت خوش

تو اصلا میدونی کتک رو با کدوم ت مینویسن جوجه؟ والا حالا اینم که تازه از تخم در اومده میخواد واسه ما قُدقُد کنه اوضاعی شده اصا

خاطرات را باید سطل سطل از چاه زندگی بیرون کشید خاطرات نه سر دارند و نه ته بی هوا می آیند تا خفه ات کنند می رسند... گاهی وسط یک فکر گاهی وسط یک خیابان سردت می کنند،داغت می کنند رگ خوابت را بلدند،زمینت می زنند خاطرات تمام نمی شوند...تمامت می کنند

تقصیرمن نیست شیب تخت به سمت توست...لیز میخورم به فکرت...