بوی پاییز که در مشام تنهاییم می پیچد
تو را با تمام نبودن هایت
خودم را با تمام نخواستن هایم...
چه رمزیست این بوی خزان
زرد و قرمز
تمام توهایی که هزارتوست ...
کابوس شبهایی که از پیله تنهاییم تنگ تر بود!
رویای رهگذری که از پشت خوابهایم می گذشت...
بگذار بالا بیاورد این غرور شب مانده...