قصه امروز
طناب
داستان درباره ی یک کوهنورد است که می خواست از بلندترین کوه ها بالا برود.اوپس از سال ها اماده سازی ماجراجویی خود را اغاز کرد.
ولی از انجا که افتخار کار را فقط برای خود می خواست تصمیم گرفت به تنهایی از کوه بالا برود.شب ،بلندی های کوه را در برگرفته
بود و مرد هیچ چیز را نمی...
این روزا خیلی تنهام، خیلی داغونم
هست کسی که مثل من دلش
نه برای کسی،
نه برای عشقی،
نه برای جایی…
نه برای چیزی!
بلکه دلش برای خودش تنگ شده…
برای خود خودش
دو راهب و یک دختر زیبا
دو راهب در مسیر زیارت خود ، به قسمت کم عمق رودخانه ای رسیدند.لب رودخانه ، دختر زیبائی را دیدند که لباس گرانقیمتی به تن داشت.
از آنجائی که ساحل رودخانه مرتفع بود و آن دختر خانم هم نمیخواست هنگام عبور لباسش آسیب ببیند ، منتظر ایستاده بود .
یکی از راهبها...
وسعت دوست داشتن را اندازه نگیر ...
زیادش هم کم است ...
رشد کن ...
شکل بگیر ...
و کامل شو ...
خودِ دوست داشتن مهم است ...
نه زمانش ...
نه پایداری اش ...
نه مالکیتش ...
و نه حد و حدودش ...
سرت را بالا کن ...
نگاه کن ...
دوست داشتن خدا را ببین ...
[IMG]
عشق من ...
دفتر عشقمان را بازمیکنم
تیتر صفحه اول : به نام یگانه من .........اوکه سرچشمه رنگین کمان عاشقیست ....
مینویسم ....
عشق را از قلبم خواندم و سکوت را مینویسم ....
نگاه میکنم به اوازباران ......بارانی که فصل بهار را برای دلم هدیه کرده است ...
دردلم شعرهاییست که فقط جوهر وجودت ان را...