نتایح جستجو

معجزه وقتي سارا دخترک هشت ساله اي بود، شنيد که پدر ومادرش درباره برادر کوچکترش صحبت مي کنند. فهميد برادرش سخت بيمار است و آنها پولي براي مداواي او ندارند. پدر به تازگي کارش را از دست داده بود و نمي توانست هزينه جراحي پرخرج برادر را بپردازد. سارا شنيد که پدر آهسته به مادر گفت: فقط معجزه مي تواند...

مرسی شما لطف دارید

پس مبارکش باشه در اینده هم مبارک شما باشه

هیچی ما هم بی خبریم دیشب گفتی خیلی حرفا داری بزن ببینم کلک چند مرده حلاجی

سلا متو هم اینجایی چه خبر

شب بخیر

خواهش میکنم قابل شما رو نداشت

سلام مرسی از احوالپرسی شما راننده خوب

ببین مامانت رو چقدر زحمت میدی

الان همون رو میزارم پسرم خودت رو ناراحت نکن

چه میشه کرد بچم دلش می خواد اواتار مامانش این باشه محسن پسر گلم بیا ببین مامان اواتارش رو عوض کرد

عجب بچه خجالتی دارم من هر جور دلت می خواد بیشتر از این شرمندمون نکن

اینم به خاطر تو عوضش کردم از اینم خوشم نمایید اما از اجبار گذاشتمش

من به افتخار تو موندم والا باید برم برای فردام نهار درست کنم زندگی مجردیه دیگه چه میشه کرد شعر در وصف تو محسن همیشه خوابه جایش توی رختخوابه محسن تنبلی نکن کامپیوتر بهتره تادراز بکشی حداقل سرعتش بالاتره

پسر خوب من این عکس رو امشب گذاشتم بعد تو میگی قدیمی شده جون مامانت تند تند جواب بده

الحمدالله که با کامپیوتر هم کار کردی مردیم از بس دیدیم با موبایلی

شبتان پر ستاره لبتان خندان ودلتان شاد باد

100000 سال بعد یک پیام از محسن دریافت شد گیرنده سمانه جان به جان افرین تسلیم کرد

چرا مگر تکراریه یا کسی ازش داره

محسن جون به لب شدم چرا با کامپیوتر کار نمیکنی با گوشی منو جون به لب می کنی