نتایح جستجو

اها میخوای با برنامه اون پیش بری ؟؟ باشه سرفرصت برات آپ میکنم آبجی من جزوه هامو بیشتر از همون تاپیک گرفتم .. برو صفحه اول تاپیک ی نگا بنداز اگه بچه نذاشتن که برات بذارم

من ی جزوه ازش دارم خب ولی خیلی بد خطه ... خیلی دنبال جزوه نباش اول کتابایی که خیلی مهم هستن رو خوب بخون آخر سر این جزوه ها رو بخون

امروز مامان دوستم و سر کوچه ديدم از دوستم خبر گرفتم فهميدم دوستم با من 3-4 روزه رفته سفر!!

به ﺑﻌﻀﯿﺎﻡ ﺑﺎید گفت : ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ چی هستی ﻋﺰﯾﺰﻡ ؟؟!! ﺗﻮ که ﺁﻏﻮﺷﺖ مثل ﭘﺮﺍﻧﺘﺰ ﺑﺮﺍ همه ﺑﺎﺯﮦ !؟!؟!

توو همون تاپیک نبود ؟؟ پیدا کردی به من هم خبر بده : ) مرسی

سلام گل سرسبد خونواده :) شرمنده روی ماهت بشم ک ندارم :(

درویش تهی دست درویشی تهی‌‌ دست از کنار باغ کریم خان زند عبور می‌کرد . چشمش به شاه افتاد و با دست اشاره‌ای به او کرد . کریم خان دستور داد درویش را به داخل باغ آوردند . کریم خان گفت : این...

مرخصی از همسر می گویند در دوران قبل که پاسگاه های ژاندارمری در مناطق مرزی و روستایی و دور از شهرها وجود داشته و اکثرا ماموران مستقر در آنها از نقاط دیگر برای خدمت منتقل می شدند باید مدت زیادی را دور از اقوام و بستگان سپری می کردند کما اینکه...

دولتمردان باید عاری از خطا و اشتباه باشند در نظام مردمسالاری سوئد همه افرادی که در پست های دولتی به کار گمارده می شوند باید از هر گونه خطایی، چه در گذشته و چه در زمانی که مشغول خدمت هستند، پاک باشند. در انتخابات پارلمانی سوئد در سال 2006 ائتلافی از احزاب دست راستی با به دست...

درسی از تاریخ شاید این درسی از تاریخ باشد اما هنوز هیچ معلم تاریخی پیدا نشده که توضیح منطقی برایش پیدا کند. بین زندگی و مرگ دو رئیس جمهور اسبق آمریکا، یعنی "آبرهام لینکلن" و "جان اف کندی" شباهت هایی وجود دارد که بسیار بسیار عجیب است. البته شاید معنا و مفهومی نداشته...

من با ... حرف می زنم من به... عاشقم جای خالی ات دیگر کلمه نمی گذارم!

هزار بار هم که از این شانه به آن شانه بغلتی این شب صبح نمی شود وقتی دلتنگ باشی!

سالها بعد میفهمی آنچه به تو بر نمیگردد جوانی و زیبای ات نیست آنچه به تو بر نمی گردد منم ک تو را پیر و زشت هم می پرستیدم!

به من نگاه کن! کدام واقعی تریم؟ من که هنوز دارم تو را می بینم یا تو که هیچ وقت ندیدی که نگاهم به توست!

بیا دست بکشیم تو از من من از خودم اینطوری هم تو به زندگی ات می رسی هم من می میرم!

با"یکی بود،یکی نبود"شروع می شود این قصه با یکی ماند و یکی نماند،تمام یکی من بودم یا تو،مهم نیست مهم قصه ای ست که تمام می شود

همین فردا که مارا روز دیدار است همین فردا که ما را روز آغوش و نوازش هاست همین فردا...همین فردا من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد...

تو کز خاموشی ام فهمی نداری چه خواهی فهم کردن از کلامم؟

مثل پرز کاغذ بر چسب مثل رد چسب بر کاغذ هنگام جدایی نشانه ای می ماند از کاغذ بر چسب... از چسب بر کاغذ!

پاییز را تکرار کرده ام در بطن سینه ام من زاده ی یک روز خاص در پی افتادن هر برگ زرد ! منتظر متولد شدن در هر آغوش تو ام...