نتایح جستجو

  1. meh_61

    بگذار تا بگویم تقدیر لاابالیست دنیا به این بزرگی یک کوزه ی سفالیست باید که مهربان بود باید که...

    بگذار تا بگویم تقدیر لاابالیست دنیا به این بزرگی یک کوزه ی سفالیست باید که مهربان بود باید که عشق ورزید زیرا که زنده بودن هر لحظه احتمالیست
  2. meh_61

    مشاعرۀ سنّتی

    در شب هجران مرا پروانه وصلی فرست ور نه از دردت جهانی را بسوزانم چو شمع
  3. meh_61

    مشاعرۀ سنّتی

    گفتن نمیخواد با حرف آخر باید مشاعره کنی
  4. meh_61

    مشاعرۀ سنّتی

    قسم به حشمت و جاه و جلال شاه شجاع که نيست با کسم از بهر مال و جاه نزاع
  5. meh_61

    مشاعرۀ سنّتی

    تو را چنان که تويی هر نظر کجا بيند به قدر دانش خود هر کسی کند ادراک
  6. meh_61

    مشاعرۀ سنّتی

    منم که ديده به ديدار دوست کردم باز چه شکر گويمت ای کارساز بنده نواز
  7. meh_61

    جهان، آلوده خواب است. فرو بسته است وحشت در به روي هر تپش، هر بانگ چنان كه من به روي خويش...

    جهان، آلوده خواب است. فرو بسته است وحشت در به روي هر تپش، هر بانگ چنان كه من به روي خويش در اين خلوت كه نقش دلپذيرش نيست و ديوارش فرو مي خواندم در گوش: ميان اين همه انگار چه پنهان رنگ ها دارد فريب زيست! شب از وحشت گرانبار است. جهان آلوده خواب است و من در وهم خود بيدار: چه ديگر...
  8. meh_61

    آره خودمم نکنه یادت رفته منو جیمر من چطوره؟خوش میگذره منو نمیبینی؟

    آره خودمم نکنه یادت رفته منو جیمر من چطوره؟خوش میگذره منو نمیبینی؟
  9. meh_61

    سلام یاسمن جان.خوبی جیمر؟ مرسی که به یاد%u

    سلام یاسمن جان.خوبی جیمر؟ مرسی که به یاد%u
  10. meh_61

    به نفر بالایی یک نصیحت بکن

    هرز نامه نزن.به عنوان تاپیک توجه کن
  11. meh_61

    مشاعرۀ سنّتی

    می‌رفت خيال تو ز چشم من و می‌گفت هيهات از اين گوشه که معمور نماندست
  12. meh_61

    مشاعرۀ سنّتی

    آن چه در مدت هجر تو کشيدم هيهات در يکی نامه محال است که تحرير کنم
  13. meh_61

    مشاعرۀ سنّتی

    يا رب اندر کنف سايه آن سرو بلند گر من سوخته يک دم بنشينم چه شود
  14. meh_61

    گفتگوهای تنهایی

    در اين شب سياه غم آلوده من هستم و سكوت غم انگيزي وز اين سياه چال ،نصيبم نيست ـــ جز واي واي شوم شباويزي.
  15. meh_61

    مشاعرۀ سنّتی

    مژده وصل تو کو کز سر جان برخيزم طاير قدسم و از دام جهان برخيزم
  16. meh_61

    بی تار و پود در بيداري لحظه ها پيكرم كنار نهر خروشان لغزيد. مرغي روشن فرود آمد و لبخند...

    بی تار و پود در بيداري لحظه ها پيكرم كنار نهر خروشان لغزيد. مرغي روشن فرود آمد و لبخند گيج مرا بر چيد و پريد. ابري پيدا شد و بخار سر شكم را در شتاب شفافش نوشيد. نسيمي برهنه و بي پايان سر كرد و خطوط چهره ام را آشفت و گذشت. درختي تابان پيكرم را در ريشه سياهش بلعيد. طوفاني...
  17. meh_61

    سلام عاطفه جان.ممنون از عکس قشنگت واینکه به یادمی. منم به یاد دوست عزیزم هستم.خوش باشی

    سلام عاطفه جان.ممنون از عکس قشنگت واینکه به یادمی. منم به یاد دوست عزیزم هستم.خوش باشی
  18. meh_61

    خودتو تو پروفایلت معرفی نکردین یکی مثل من بخواد باهاتون آشنا شه چیکار کنه؟

    خودتو تو پروفایلت معرفی نکردین یکی مثل من بخواد باهاتون آشنا شه چیکار کنه؟
  19. meh_61

    برو عزیزم.خوب باشی.بای تا های

    برو عزیزم.خوب باشی.بای تا های
  20. meh_61

    آخییی.بمیرم.از بس با جنبه ای آدم دوس داره اذیتت کنه رفتند؟فک کنم از من ترسیدند

    آخییی.بمیرم.از بس با جنبه ای آدم دوس داره اذیتت کنه رفتند؟فک کنم از من ترسیدند
بالا