نتایح جستجو

بر کش ای مرغ سحر نغمه ی داوودی را........ که سلیمان گل از باد هوا باز آمد.

یاد باد آن که نهایت نظری با ما بود // رقم مهر تو بر چهره ی ما پیدا بود... :smile:

خشت اول چون نهد معمار کج ....... تا ثریا می رود دیوار کج :w11:

دلم برای باغچه میسوزد کسی به فکر گلها نیست کسی به فکر ماهیها نیست کسی نمی خواهد باور کند که باغچه دارد می میرد که قلب باغچه در زیر آفتاب ورم کرده است که ذهن باغچه دارد آرام آرام از خاطرات سبز تهی می شود و حس باغچه انگار چیزی مجردست که در انزوای باغچه پوسیده است... حیاط خانه ما تنهاست...

تشریف داد و رفت ندانم ز بیخودی ....... کاین ذوست بود در نظرم یا خیال دوست !!!!!!:victory:

آفتاب است و بیابان چه فراخ! نیست در آن نه گیاه و نه درخت. غیر آوای غرابان، دیگر بسته هر بانگی رد این وادی رخت... ;)

آن را که میسر نشود صبر و قناعت........باید که ببندد کمر خدمت و طاعت!