گاهی باید رفت و آنچه ماندنی ست را جا گذاشت
مثل یاد، مثل خاطره،مثل لبخند
رفتنت ماندنی و با ارزش می شود، وقتی که باید بروی، بروی
و ماندنت پوچ و بی فایده است، وقتی که نباید بمانی، بمانی ...
آدم های مبتلا به رنجی عمیق وقتی که شاد هستند
رنجشان فاش می شود ،
طوری به شادی می چسبند که انگار از سر حسد
می خواهند بغلش کنند و خفه اش کنند ...
آلبر کامو
یادداشت ها
و اینک زن ...
از هنگامی که خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت
فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟
خداوند پاسخ داد : دستور کار او را دیده ای ؟
او باید کاملا" قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد
باید دویست قطعه متحرک داشته...
رنج یا موهبت
آهنگری با وجود رنجهای متعدد و بیماری اش عمیقا به خدا عشق می ورزید. روزری یکی از دوستانش که اعتقادی به خدا نداشت،از او پرسید
تو چگونه می توانی خدایی را که رنج و بیماری نصیبت می کند، را دوست داشته باشی؟
آهنگر سر به زیر اورد و گفت ...