نتایح جستجو

مهتاب؟

بجون بچم اگه رفتی میکشمت

راستی فیله نماد خودت بوداا تست روانشناسی بود امروز خودم اختراع کردممم

راستی واسه اون که گفتین سره کاریه یه کم از صفه سیستمتون باید دور بشین تا بهتر ببینین حدودا یه متر

قبلنا راجبه داستانا نظر میدادیناا دوستان گفتن این خوب نبود!!! موافقین؟

شماها امروز چتونه همتون؟؟؟؟؟ بازیتون گرفته چرا منکه میرم میاین منکه میام میرین :(

آهان راستی راجبه فیله بگم که فیله نماد خودتونه این یه تست روانشناسیه که خودم امروز اختراعش کردم واسه همه گذاشتم هرکی حسه خودشو گفت شما نظرتون متفاوت تر بودااا....بیشتریا میگن شکست خورده!!!!!

خب باشه حالا منکه عمدا نیومدم که من یادم نبود واقعا....حالا بعدا میفهمین من یه کم حافظم کوتاه مدته....واسه یه چیزایی خوبه واسه یه چیزایی خیلی بده مثه دیشب مثلا که نیومدمااا امشبم که معلوم نیست بچه ها چشون شده من میام اونا میرم اونا میان من میرم داستان داریم

میدونی مثه چی میمونی مثلا میری خونه یکی غذاتو میخوری یه عالمه بعدشم میگی غذاتون خیلی مزخرف بود ولی حالا دستتون درد نکنه هاا اما آخرش غذا مزخرفه

یه لحظه صب کن من الان میام من رفتم پشته دستمو داغ کردم دیگه براتو داستان نزارم داستان به این آموزنده اییی :razz:

دروغ؟؟؟؟؟؟؟؟ دروغ نگو بوگو بیبینم چته؟؟

چه کتابی ؟؟ ینی شما نویسنده این؟ وای چه باحال من تاحالا دوست نویسنده نداشتم....خیلی خوبه البته من خودم چنساله پیش یه نصفه رمان نوشتم ولی تنها خوانندش خودم بودم ولی بد نبود.....من زیاد از این ذوقای شاعریو اینا ندارم فقط خیلی حافظ دوسدارم بیشتر موقه ها شعرای اونو میخونم حالا چی هست کتابتونون؟

وااای آره بخدا من خودم 2سال پیش شمال بودیم خیلی بد بود یه چیزایی دیدم چنشب اصن دریا نرفتم بدم اومده بود ازش منکه انقد دوسش داشتم....آخه 3نفر جلو چشم خودمون غرق شدن نه آمبولانس اومد نه چیزی وقتی کار تموم شد تازه صدای آژیر آمبولانسو شنیدیم...........وحشتناک بود چنشب تو شوک بودیم همه......فقط جسد...

نه به خدا به جون خودم راست میگم اصن امتحان کردین؟ واقعا ندیدین؟؟ خب یکار دیگه کنیم اصن نمیخاد مثه ژاپنیا همین که یه کم ببندین چشماتونو میبینین راست میگم

رفتی؟؟؟؟؟

با دیوید قهری؟ !!!

اینم از داستان امشبمون "روش مثبت" پدر:دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی. پسر:نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم. پدر:اما دختر مورد نظر من،دختر بیل گیتس است. پسر:اهان اگر این طور است،قبول است. پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید؛ پدر:برای دخترت شوهری سراغ دارم. گیتس:اما برای...

آقا این کرم حلزوونه خعلی باحال بود

اینم از داستان امشبمون "روش مثبت" پدر:دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی. پسر:نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم. پدر:اما دختر مورد نظر من،دختر بیل گیتس است. پسر:اهان اگر این طور است،قبول است. پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید؛ پدر:برای دخترت شوهری سراغ دارم. گیتس:اما برای...

اینم از داستان امشبمون "روش مثبت" پدر:دوست دارم با دختری به انتخاب من ازدواج کنی. پسر:نه من دوست دارم همسرم را خودم انتخاب کنم. پدر:اما دختر مورد نظر من،دختر بیل گیتس است. پسر:اهان اگر این طور است،قبول است. پدر به نزد بیل گیتس می رود و می گوید؛ پدر:برای دخترت شوهری سراغ دارم. گیتس:اما برای...