نتایح جستجو

  1. saba27

    طعنه های عاشقانه * پیامک *

    شیشه نازک احساس مرا دست نزن !چِندشم می شود از لک انگشت دروغ !آن که میگفت که احساس مرا می فهمد …کو کجا رفت ؟ که احساس مرا خوب فروخت !
  2. saba27

    طعنه های عاشقانه * پیامک *

    مغرور احساسم شدی گذشتی از رو گریه هام لعنت به لحظه هایی که تو همه چی بودی برام
  3. saba27

    خلوتی با خدا

    خدایا خسته شدم خدایا خسته شدم خدایا خسته شدم کم آوردم، بریدم از همه آدما اصلا بهتره بگم از زندگی خدایا چرا هرچی صدات میکنم جوابمو نمیدی دیگه من باید چیکار کنم، خودت بهم بگو تا من همون کارو بکنم خداجون خودت راه رو بهم نشون بده دیگه نمیتونم تحمل کنم خسته ام خسته تر از اون چیزی که فكرشو بکنی پس...
  4. saba27

    خلوتی با خدا

    خدایا خسته شدم خدایا خسته شدم خدایا خسته شدم کم آوردم، بریدم از همه آدما اصلا بهتره بگم از زندگی خدایا چرا هرچی صدات میکنم جوابمو نمیدی دیگه من باید چیکار کنم، خودت بهم بگو تا من همون کارو بکنم خداجون خودت راه رو بهم نشون بده دیگه نمیتونم تحمل کنم خسته ام خسته تر از اون چیزی که فكرشو بکنی پس...
  5. saba27

    به نظرتون عشق چه طعمی داره؟؟؟؟

    طعم عشق مثل طعم قهوه میمونه تلخ ولی دوست داشتنی
  6. saba27

    به نظرتون عشق چه رنگیه ؟!!!!!!!!!!!!!

    رنگ عشق سفیده. فقط سفید
  7. saba27

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ...
  8. saba27

    سلام عزيزم ممنون بابت بستنی ها، فوق العاده بود

    سلام عزيزم ممنون بابت بستنی ها، فوق العاده بود
  9. saba27

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    جعبه طلایی مردی دختر شش ساله خود را به خاطر هدر دادن یک رول کاغذ کادوی طلایی تنبیه کرد. اوضاع مالی مرد خوب نبود و وقتی دید که دختر سعی دارد یک جعبه را برای مراسم کریسمس تزیین کند عصبانی شد. با این حال، صبح روز بعد دختر جعبه را به عنوان هدیه به پدرش داد و گفت: «این برای شماست پدر.» مرد از رفتار...
  10. saba27

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    کشتن مادرشوهر دختری ازدواج کرد و به خانه شوهر رفت ولی هرگز نمی توانست با مادر شوهرش کنار بیاید و هر روز با هم جرو بحث می کردند. عاقبت یک روز دختر نزد داروسازی که دوست صمیمی پدرش بود رفت و از او تقاضا کرد تا سمی به او بدهد تا بتواند مادر شوهرش را بکشد! داروساز گفت اگر سم خطرناکی به او بدهد و مادر...
  11. saba27

    داستانها و مطالب کوتاه، زیبا، پنداموز و تامل برانگیز

    تلفن های شبانه از لحظه ای که در یکی از اتاق های بیمارستان بستری شده بودم، زن و شوهری در تخت روبروی من مناقشه بی پایانی را ادامه می دادند. زن می خواست از بیمارستان مرخص شود و شوهرش می‌خواست او همان جا بماند. از حرف‌های پرستارها متوجه شدم که زن یک تومور دارد و حالش بسیار وخیم است. در بین مناقشه...
  12. saba27

    من به همه روزهاي هفته نياز دارم... به همه ساعت ها... باتمام جزيياتش... تابگويم چقدر در نبودنت...

    من به همه روزهاي هفته نياز دارم... به همه ساعت ها... باتمام جزيياتش... تابگويم چقدر در نبودنت دلتنگم...
  13. saba27

    من به همه روزهاي هفته نياز دارم... به همه ساعت ها... باتمام جزيياتش... تابگويم چقدر در نبودنت...

    من به همه روزهاي هفته نياز دارم... به همه ساعت ها... باتمام جزيياتش... تابگويم چقدر در نبودنت دلتنگم...
  14. saba27

    ما که ویران شده ی یاد وخیالت هستیم یاد ما هم نکنی باز خرابت هستیم

    ما که ویران شده ی یاد وخیالت هستیم یاد ما هم نکنی باز خرابت هستیم
  15. saba27

    حکایت عاشقانه

    تفاوت عشق و ازدواج یک روز پدربزرگم برام یه کتاب دست نویس آورد، کتابی که بسیار گرون قیمت بود و با ارزش. وقتی به من داد، تاکید کرد که این کتاب مال توئه، مال خود خودته و من از تعجب شاخ در آورده بودم که چرا باید چنین هدیه با ارزشی رو بی هیچ مناسبتی به من بده. من اون کتاب رو گرفتم و یه جایی پنهونش...
  16. saba27

    ****<< جلسه هفتگی قرائت قرآن باشگاه مهندسان ایران >>****

    ﺻﻔﺤﻪ552 .......ﺁﯾﻪ6 ﺗﺎ14 ﺳﻮﺭﻩ ﺻﻒ ﺻﻔﺤﻪ553 .......ﺁﯾﻪ1 ﺗﺎ8 ﺳﻮﺭﻩ ﺟﻤﻌﻪ
  17. saba27

    خلوتی با خدا

    ﺧــٌــﺪﺍﯾــــــﺍ ! ﺁﻏﻮﺷـَــﺕ ﺭﺍ ﺍِﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﻣﻦ ﻣﯿﺪَﻫـــــﯽ ؟ ﺑﺮﺍﯼ ﮔﻔﺘﻦ ! ﭼﯿــــﺰﯼ ﻧـَــﺪﺍﺭﻡ .. ﺍﻣـــﺎ ﺑﺮﺍﯼ شنیدنِ ﺣﺮﻓﻬـــــﺎﯼ ﺗﻮ ؛ ﮔﻮﺵ ﺑﺴﯿــــــﺎﺭ . . . ﻣﯽ ﺷـَــﻮﺩ ﻣﻦ ﺑﻐـــﺾ ﻛﻨــَــﻡ ؟ ﺗﻮ ﺑﮕـــﻮﯾﯽ : ﻣﮕﺮ ﺧﺪﺍﯾﺖ ﻧﺒﺎﺷــَــﺪ ﻛﻪ ﺗﻮ ﺍﯾﻨﮕــــﻮﻧــﻩ ﺑﻐﺾ ﻛﻨــــﯽ . . . ؟ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻣـَــﻥ ﺑﮕﻮﯾـــَــﻡ " ﺧـﺪﺍﯾـــــﺎ...
  18. saba27

    زندگی در حال بارگیری است ، لطفا صبر کنید سرعت خوشبختی بسیار کم است تا زندگی ات لود شود … عمرت...

    زندگی در حال بارگیری است ، لطفا صبر کنید سرعت خوشبختی بسیار کم است تا زندگی ات لود شود … عمرت تمام شده
  19. saba27

    دلت میگیره چیکار میکنی؟؟؟

    ٱهنگ گوش دادن و گریه کردن آرومم میکنه
  20. saba27

    با یه صلوات حاضری بزنید به هر نيتي(شفاي مريضان،سلامتي پدرومادرو...)

    ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ ﺍﻟﻠﻬﻢ ﺻﻞ ﻋﻠﯽ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﺁﻝ ﻣﺤﻤﺪ ﻭ ﻋﺠﻞ ﻓﺮﺟﻬﻢ
بالا