پنهان كه پشت صورتك پير سالي ام
آيينه نيز فهم نيارد چه حالي ام
گل كرده باز شيطنتم بعد سالهابايد
بيايي و بدهي گوشمالي ام
آنقدر پرسه ميزنم اين كوچه را كه تا
باور كني كه گمشده ي اين حوالي ام
من كه به رستخيز زبان وا نمي كنم
فرياد ميشوم كه:بدون تو خالي ام
حالا تو خيره اي به من و شرم جاري ام
مي آورد...