نتایح جستجو

واقعا چرا بهمون نگفتن که این آقا دوست پسر مادر سوباساست نه عموی سوباسا !! بهرحال از من كه گفتن بود. گمراهموون كردن [IMG]

آدم ها می آیند،زندگی می کنند میمیرند ومی روند اما فاجعه زندگی تو آن هنگام آغاز می شود که آدمی می رود اما نمی میرد و نبودنش در بودن تو چنان ته نشین می شود که تو میمیری در حالی که زنده ای...

چی میشد یه روزی تکنولوژی اونقدر پیشرفت کنه که بتونیم اونیو که دوستش داریم از تو نت بکشیم بیرون ماچش کنیم و برگردونیمش سرجاش... [IMG]

هر کسی رو می تونستم دوست داشته باشم ... اگـــــــــــه ......دوست داشتن رو از "تـــــــــــــو" شروع نمیکردم ...........!!

****************************************************************************************

مریدی شیخ را پرسید : یا شیخ ، دریاچه ی ارومیه چیست !! که بر سر آن چنان بلواست ؟ فرمود : دیگرهیچ !! مطلبی بود در درس جغرافی که به کتاب <تاریخ> انتقال یافت ! و مریدان فغان ها کردندی ..!! این بار نه هفته بهترین دوست است و نه روز زیباترین پیام؛ صحبت از دریاچه ایست که سرنوشت میلیونها نفر به آن...

تو می گذری زمان می گذرد چه کنم با دلی که از تو توان گذشتش نیست [IMG]

دلم می خواست زمان را به عقب برگردانم نه برای اینکه کسانی که رفتند را برگردانم می خواستم نگذارم که بیایند که نبینم می روند ! [IMG]

امشب خسته تر از هر روزم... كاش میشد گوشه ای نوشت : خدایا امشب خیلی خستم... فردا صبح بیدارم نكن! [IMG]

حواست هست ! صدای هق هق گریه هایم.. از گلویی می آید كه تو از رگش به من نزدیك تری!! خــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــدا... [IMG]

وقتـــــے کِه راحٌت از کنارٌمــ رٌد مــیشـــــے . . . وقتـــــے سکوت مــیکنــــے . . . وقتـــــے نمیتونم حرف بزٌنم . . . وقتـــــے مــیبینٌمــ تو راحت فٌرامــوش کردی . . . وقتـــــے آسون میگذری از وقتی که مــیفهمی دلَم بد جور شکست . . . وقتـــــے دیگه حتی چشاتم نمیخوان نگام کُنن . . . وقتـــــے...

بی خوابی های شب هایم را چه تعبیر کنم که شب آرامش نگاه تو را برایم زمزمه میکند آرام بخواب که من بی قرارم بیدارم تا تو آرام بخوابی

خگوش منه

خوش به حال آسمون كه هر وقت دلش بگيره بي بهونه مي باره ... به كسي توجه نمي كنه ... از كسي خجالت نمي كشه... مي باره و مي باره و... اينقدر مي باره تا آبي شه... ‌آفتابي شه...!!! کاش... کاش مي شد مثل آسمون بود... كاش مي شد وقتي دلت گرفت اونقدر بباري تا بالاخره آفتابي شي... بعدش هم انگار نه انگار...

ميگفتند:سختي ها نمک زندگي است چرا کسي نفهميد نمک براي من که خاطراتم زخمي است شور نيست مزه ي درد ميدهد

جای سوره ای به نام "عشق " در قرآنت خالی ست ،... که اینگونه آغاز میگردد : . . و قسم به روزی که قلبت را می شکنند و جز خدایت مرهمی نخواهی یافت...!!!

خدایا در ۲ راهی زندگی ام تابلوی راهت را محکم قرار بده نکند که با نسیمی راهم را کج کنم . . .

کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه خودت می دونی عادت نیست فقط دوست داشتن محضه کنارم هستی و بازم بهونه هامو میگیرم میگم وای که چقدر سرده میام دستاتو میگیرم یه وقت تنها نری جایی که از تنهایی میمیرم از این جا تا دم در هم بری دلشوره میگیرم فقط تو فکر این عشقم تو فکر بودن با هم محاله پیش من...

وصیت نامه ای برای عشق :ای کسانی که مرا به قبرستان میبریدمرا در پارچه ی سیاهی بگذاریدتا همه بدانند سیاه بخت ازدنیارفته ام ودستانم را باز نگه دارید تا همه بدانندکه چیزی خواسته ام وبه ان نرسیده ام وچشمانم راباز نگه دارید تا همه بدانندکه چشم انتظار از دنیارفته ام تکه یخی بر مزارم بگذارید...

سرت رو بالا بگیر مـَــــــــرد ... ما میدونیم تو فقط به خاطر عشقت به پرسپولیس و هوادارا اومدی تو این آشفته بازار ... می دونیم و دیدیم چجوری یه نفره بازی کردی تو مردونگیتو بیرون زمین بارها نشون دادی... یه روزی تو این تیم کنار بزرگای تاریخ فوتبال ضعیفترین عنوانی که به دست میاوردی نایب قهرمانی بود...