نتایح جستجو

  1. yunes_prg

    اینــجا کــه مـن هستــم، هــر چنــد ســال کــه ســاعــت را جــلو بکشــم، ... ... بــاز هــم...

    اینــجا کــه مـن هستــم، هــر چنــد ســال کــه ســاعــت را جــلو بکشــم، ... ... بــاز هــم قــرن هــا از تــو فــاصــله دارم! تــو کِــی از مــن گــذشتــی؟ [IMG]
  2. yunes_prg

    یادت باشد فرقی نمیکند تو دل ببری یا من دل ببازم ، اگر حکم ، حکم دل نباشد . اگر عقل حکم کند ، دیر...

    یادت باشد فرقی نمیکند تو دل ببری یا من دل ببازم ، اگر حکم ، حکم دل نباشد . اگر عقل حکم کند ، دیر یا زود یکنفر خواهد برید [IMG]
  3. yunes_prg

    بیایید مردانه " زنها " را گرامی بداریم.........!!!! این بار اگر زن ِ زیبارویی را دیدیم هوس را...

    بیایید مردانه " زنها " را گرامی بداریم.........!!!! این بار اگر زن ِ زیبارویی را دیدیم هوس را زنده به گور کنیم...... و خدا را شکر کنیم برای خلق این زیبایی زیر ِ باران ،اگر دختری را سوار کردیم ... به جای شماره به او امنیت بدهیم....!!!!!! او را به مقصد مورد نظرش برسانیم نه به مقصد مورد نظرمان...
  4. yunes_prg

    حرف هایم را تعبیر می‌کردی... سکوتم را تفسیر... دیروزم را فراموش... فردایم را پیشگوئی... به...

    حرف هایم را تعبیر می‌کردی... سکوتم را تفسیر... دیروزم را فراموش... فردایم را پیشگوئی... به نبودنم مشکوک بودی... در بودنم مردد... از هیچ گلایه می‌ساختی ...از همه چیز بهانه... من کجای این نمایش بودم؟
  5. yunes_prg

    این روزها اگر خون هم گریه کنی عمق همدردی دیگران با تو ... یک کلمه است : " آخـــــــی "

    این روزها اگر خون هم گریه کنی عمق همدردی دیگران با تو ... یک کلمه است : " آخـــــــی "
  6. yunes_prg

    پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود در یخچال را باز می کند عرق شرم ...بر پیشانی...

    پسر گرسنه اش می شود ، شتابان به طرف یخچال می رود در یخچال را باز می کند عرق شرم ...بر پیشانی پدر می نشیند پسرک این را می داند دست می برد بطری آب را بر می دارد... کمی آب در لیوان می ریزد صدایش را بلند می کند ، " چقدر تشنه بودم "پدر این را می داند پسر کوچولو اش چقدر بزرگ شده است ..
  7. yunes_prg

    تا فصل روییدن دیگر به کرشمه باران تو سیراب میشوم به حُسن بودن نگاهت ترو تازه میشوم ... چونان باز...

    تا فصل روییدن دیگر به کرشمه باران تو سیراب میشوم به حُسن بودن نگاهت ترو تازه میشوم ... چونان باز میرویم به دشت خشک دلتنگی که ارامش را با نگاه تو یاد میگیرم ..... [IMG]
  8. yunes_prg

    خدایا ما فقط تو رو داریم , مواظب خودت باش....!! [IMG]

    خدایا ما فقط تو رو داریم , مواظب خودت باش....!! [IMG]
  9. yunes_prg

    من گریزانم از این خسته ترین شکل حیات و از این غربت تلخ که به اجبار به پایم بستند ... می گریزم...

    من گریزانم از این خسته ترین شکل حیات و از این غربت تلخ که به اجبار به پایم بستند ... می گریزم از شب می گریزم از عشق و تو ای پاک ترین خاطره ها همه جا در پی تو می گردم... [IMG]
  10. yunes_prg

    نمى دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند، مثل آسمانى كه امشب میبارد.... و اینك باران،بر لبه ى...

    نمى دانم چرا امشب واژه هایم خیس شده اند، مثل آسمانى كه امشب میبارد.... و اینك باران،بر لبه ى پنجره احساسم مى نشیند و چشمانم را نوازش مى دهد تا شاید از لحظه هاى زندگی گذر كنم [IMG]
  11. yunes_prg

    خوب یا بد ؛ داستانها ساخته میشوند ... ! تو مثل انسان زندگی کن ... جهان جای عجیبی ست . اینجا ؛ هر...

    خوب یا بد ؛ داستانها ساخته میشوند ... ! تو مثل انسان زندگی کن ... جهان جای عجیبی ست . اینجا ؛ هر کس شلیک کند ، خودش کشته میشود ... ! [IMG]
  12. yunes_prg

    آنگاه که چشمانت همچو شبی بی انتها می ماند باز شیطانی ام میگیرد و بوسه ای می زنم بر کویر...

    آنگاه که چشمانت همچو شبی بی انتها می ماند باز شیطانی ام میگیرد و بوسه ای می زنم بر کویر لبهایت و همچون عقربه هایی که بر تن خسته ی ساعت ناز می کنند به چشمان پر عطش عشق تو ناز خواهم کرد
  13. yunes_prg

    گرچه من دگر نمیبینم تورا ای بی وفا همدم یکدانه ام ای نازنین محبوب من تا ابد یاد تو را در سینه...

    گرچه من دگر نمیبینم تورا ای بی وفا همدم یکدانه ام ای نازنین محبوب من تا ابد یاد تو را در سینه پنهان می کنم خاطراتت را دراین غمخانه مهمان میکنم
  14. yunes_prg

    پدرانمان نوشیدند در خیابان امدند و فریاد زدند شلاق اش به تن ما چسبید . . . نوش جانمان [IMG]

    پدرانمان نوشیدند در خیابان امدند و فریاد زدند شلاق اش به تن ما چسبید . . . نوش جانمان [IMG]
  15. yunes_prg

    [IMG]

    [IMG]
  16. yunes_prg

    همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود… ولی پدر ...

    همیشه مادر را به مداد تشبیه میکردم که با هر بار تراشیده شدن، کوچک و کوچک تر میشود… ولی پدر ... یک خودکار شکیل و زیباست که در ظاهر ابهتش را همیشه حفظ میکند خم به ابرو نمیاورد و خیلی سخت تر از این حرفهاست فقط هیچ کس نمیبیند و نمیداند که چقدر دیگر میتواند بنویسد … بیایید قدردان باشیم ...
  17. yunes_prg

    به خانه می رفت با کیف و با کلاهی که بر هوا بود چیزی دزدیدی ؟ مادرش پرسید دعوا کردی باز؟ پدرش...

    به خانه می رفت با کیف و با کلاهی که بر هوا بود چیزی دزدیدی ؟ مادرش پرسید دعوا کردی باز؟ پدرش گفت و برادرش کیفش را زیر و رو می کرد به دنبال آن چیز که در دل پنهان کرده بود تنها مادربزرگش دید گل سرخی را در دست فشرده کتاب هندسه اش و خندیده بود حسین پناهی
  18. yunes_prg

    عیبی ندارد،باز هم خودت را بزن به آن راه! خودت را که به آن راه می زنی... میخواهم تمام راه های...

    عیبی ندارد،باز هم خودت را بزن به آن راه! خودت را که به آن راه می زنی... میخواهم تمام راه های دنیا خراب شود
  19. yunes_prg

    کاش می شد خالی از تشویش شد برگ سبز تحفه درویش شد کاش تا دل می گرفت و می شکست عشق می امد کنارش می...

    کاش می شد خالی از تشویش شد برگ سبز تحفه درویش شد کاش تا دل می گرفت و می شکست عشق می امد کنارش می نشست کاش من هم یک قناری می شدم در تب آواز جاری می شدم بال در بال کبوتر می زدم آن طرفتر ها کمی سر می زدم با قناری ها غزل خوان می شدم پشت هر اواز پنهان می شدم آی مردم ! من غریبستانی ام امتداد لحظه ی...
  20. yunes_prg

    قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............ و من چقدر ساده ام كه سالهای سال...

    قطار می رود....تو می روی..... تمام ایستگاه می رود............ و من چقدر ساده ام كه سالهای سال ،در انتظار تو كنار این قطار رفته ایستاده ام و همچنان به نرده های ایستگاه رفته تكیه داده ام!!(قیصرامین پور)
بالا