...
از این زنــدگی خالی، منو ببــر به اون سالی
که تــو اسممو پرسیدی،به روزی که منـــو دیدی
به پله های خاموشی، که با مــن رو به رو میشی
یه جور زل بزن انگاری،نمیشه چشم برداری
منـو بـبر به دنیامو، به اون دستا که میخـوامو
به اون شبا که خندونم، که تقدیرو نمیــدونـم
از این اشکی که می لرزه، منو...
مهربانیت از دور چ نزدیک است...
دست مهدی مهربون درد نکنه:smile: ممنونم مهدی جان شام هم تو تاپیک تولد خودت میخوریم :D
مرسی دوستای گلم لطف دارین اینکه ب یادمین برام خیلی باارزشه بازم ممنون آرزومه همیشه لبخند رو لباتون باشه:gol: