خیلی لحظات شیرینیه ، من دومرتبه شرکت کردم وقتی سه روز تمام شد انگار دوباره متولد شدم یه حسه عجیب داشتم ،اعمالش سه روز روزه هست که روز سوم مراسم دعای ام داوود هست (واقعا سخت بود:confused:یعنی طولانی بود نه سخت )
یه دوست معمولی هرگز گریه تو رو ندیده
یه دوست واقعی شونه هاش از اشکای تو خیسه
یه دوست معمولی اسم کوچیک پدر و مادر تو رو نمی دونه
یه دوست واقعی اسم و شماره تلفن اونها رو تو دفترش داره
یه دوست معمولی یه دسته گل واسه مهمونیت میاره
یه دوست واقعی زودتر میاد تا تو آشپزی بهت کمک کنه
و دیرتر میره تا...