:biggrin:
اول سهیلا گفت عروس میشم بعدش منصرف شد...
بعد یهو دامادامون زیاد شد..آقا شهرام...شیخ..آقا وحید...بقیه هم بدشون نمیومد..
همه متقاضی بودن
ولی عروس نداشتیم:D
که به یک باره یه عروس پیدا شد...از کجا و کی بود و ایناشو نمیدونم...گفت من الا و بلا شیخ رو میخوام:biggrin:
خلاصه تا ساعت 2 ما...