من که 10:30 با بد بختی از شرکت اومدم بیرون
تا رسیدم تجریش و منتظر مهران و آرامش شدم ، و بعدش اومدیم رفیده که دیدیم تموم شد همه چی
بعدش هم تازه ساعت 12:20 داشتین برای نهار برنامه ریزی می کردین. ما هم که همیشه غذا خودنمون 1ساعت و نیم طول میکشه
جا خوردن نداره
دیدم مهران داره میره گفتم منم تا یه...