نتایح جستجو

هوایـــــــــــــــــــــ ــــت را کرده ام کمی "هــــــــــــــا" کن . . .

روزے مے رسَـد کـِﮧ دَر خیال خُـود جای خالے ام را حِس کـُـنے دَر دِلَت با بغض بگـُویے : " ڪاش اینجآ بود " اما مَـטּ دیگـَـر بـﮧ פֿـوآبَت هَم نِمے آیَم!!

. آدم ها زود پشیمان میشوند… ! گاهی از گفته هایشان، گاهی از نگفته هایشان… گاهی از گفتن نگفتنی هایشان… و گاهــــــــــــــــی هم از نگفتن گفتنی هایشـــــــان…

زندگي يعني بازي! سه ، دو ، يک … سوت داور............ بازي شروع شد!!! دويدي ، دست و پا زدي ، غرق شدي ، دل شکستي ، عاشق شدي ، بي رحم شدي ، مهربان شدي… بچه بودي ، بزرگ شدي ، پير شدي. سوت داور!بازي تمام شد... زندگي را باختي.

چشمانم را می بندم سیاه پوش خاطرات شده ام چشمانم را می گشایم سوگوار حقیقت به جا مانده ام پناهی می شناسید از این برزخ بی پایان؟

دل مهيا دا ری بر دست بهر باختن هردمی با با ياری دگر از عشق لافتن تو بگردی هرزه گرد شهرها تا کنی هر دم ز عشقی ناله ها اين چنين عشقی بس بی معنی بود عشق نبود آفت جان ها بود ناله کم کن ديگر رسوائی بس است هر دمی با يک نفر لاسی بس است ممنونم .............

وصيت نامه شهيد سيد كريم حسيني بارالها به جبهه آمدم تا تكليف خود را ادا كنم و از من راضي باشي، اما افسوس كه نتوانستم مأموريت خود را به نحو احسن انجام دهم كه به تو نزديكتر شوم و از من راضي باشي. همسر عزيزم از بچه ها به خوبي نگهداري كن و آنها را در راه فراگيري علم و دانش ياري نما و مرتب آنها را...

حق الناس همیشه پول نیست گاهی دل است دلی که باید میدادی و ندادی...

ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮﻡ ; ﺧﺎﻟﻘﻢ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺳﻮﺭﻩ ﻧﺎﺯﻝ ﮐﺮﺩ ... ! ﻣﻦ ﯾﮏ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﺩﺭ ﺗﻘﻮﯾﻢ ﺭﻭﺯﯼ ﺑﻪ ﻧﺎﻣﻢ ﺛﺒﺖ ﮐﺮﺩﻧﺪ ... ! ﺑﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﻣﺮﺩﺍﻧﮕﯿﻬﺎﯾﺖ ﻫﯿﭻ ﮔﺎﻩ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﯽ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﻋﺸﻖ ﺑﻪ ﻻﮎ ﻗﺮﻣﺰ ﺭﺍ ... ! ﮔﺮﯾﻪ ﮐﺮﺩﻥ ﺑﺪﻭﻥ ﺧﺠﺎﻟﺖ ... ﺩﺭﮎ ﮐﺮﺩﻧﺶ ﺩﺭ ﺗﻮﺍﻧﺖ ﻧﯿﺴﺖ ! ﻣﻨﻢ ﻟﯿﻼﯼ ﻋﺸﻖ ﻭ ﺯﻟﯿﺨﺎﯼ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ... ! ﻣﻦ ﺩﺧﺘﺮﻡ ﭼرﮏ ﻧﻮﯾﺲ ﻫﯿﭻ ﺍﺣﺴﺎﺳﯽ ﻧﻤﯿﺸﻮﻡ...

پرسید : چرا آسمان ابریست ؟ گفتم : تو نبودی با او درد و دل کردم !

آغوشی باش ؛ و مرا به اندازه ی تمام اشتباهاتم بغل کن ، بدون آنکه حرفی میانمان رد و بدل شود ، فقط نگاه باشد و نفس ، زندگی آنقدرها دوام نمی آورد ، همین حالا هم دیر است ...

​

دلت تنگ یک نفر که باشد تمام تلاشت را هم که بکنی تا خوش بگذرد و لحظه ای فراموشش کنی فایده ندارد... تو دلت تنگ است... دلت برای همان یک نفر تنگ است... تا نیاید... تا نباشد... تو هنوز دلتنگی !!!

این که تو با دیگری باشی و من با خیال تو ؛ صد شرف دارد به این که من با تو باشم و تو با فکر دیگری ....!

مـحـبـوب مـن از دوسـت داشـتـنـم مـی تـرسـد . . از داشـتـنـم مـی تـرسـد . . از نـداشـتـنـم هـم مـی تـرسـد . . . بـا ايـنـهـمـه امـا ؛ مـبـادا گـمـان کـنـيـد مـرد شـجـاعـی نـيـسـت ! وطـنـش بـودم اگر ، بـه خـاطـر مـن مـی جـنـگـيـد ! و مـادرش اگـر بـخـاطـرم جـان ... مـن امـا هـيـچکـسـش...

ديگر آن لبخند شادي بخش و گرم نيست پيدا بر لب تبدار تو من پريشان ديده مي دوزم به او بي صدا نالم كه اين است آنچه هست خود نمي دانم كه اندوهم ز چيست زير لب گويم چه خوش رفتم ز دست همزباني نيست تا بر گويمش را اين اندوه وحشتبار خويش بي گمان هرگز كسي چون من نكرد خويشتن را مايه آزار خويش از من...

تو تقویم یه روزهایی هم هستند که روز نیستند.... شــــبـــــن....